ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 240 ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزیدوجه می میخواهم و مطرب که میگوید رسیدشاهدان در جلوه و من شرمسار کیسهامبار عشق و مفلسی صعب است میباید کشیدقحط جود است آبروی خود نمیباید فروختباده و گل از بهای خرقه میباید خریدگوییا خواهد گشود از دولتم کاری که دوشمن همیکردم دعا و صبح صادق میدمیدبا لبی و صد هزاران خنده آمد گل به باغاز کریمی گوییا در گوشهای بویی شنیددامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باکجامهای در نیک نامی نیز میباید دریداین لطایف کز لب لعل تو من گفتم که گفتوین تطاول کز سر زلف تو من دیدم که دیدعدل سلطان گر نپرسد حال مظلومان عشقگوشه گیران را ز آسایش طمع باید بریدتیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زداین قدر دانم که از شعر ترش خون میچکید رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید معاشران ز حریف شبانه یاد آرید پرینت 860 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر