آن یار کز او خانه ما جای پری بود مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دسته ها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 216 آن یار کز او خانه ما جای پری بودسر تا قدمش چون پری از عیب بری بوددل گفت فروکش کنم این شهر به بویشبیچاره ندانست که یارش سفری بودتنها نه ز راز دل من پرده برافتادتا بود فلک شیوه او پرده دری بودمنظور خردمند من آن ماه که او رابا حسن ادب شیوه صاحب نظری بوداز چنگ منش اختر بدمهر به دربردآری چه کنم دولت دور قمری بودعذری بنه ای دل که تو درویشی و او رادر مملکت حسن سر تاجوری بوداوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفتباقی همه بیحاصلی و بیخبری بودخوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرینافسوس که آن گنج روان رهگذری بودخود را بکش ای بلبل از این رشک که گل رابا باد صبا وقت سحر جلوه گری بودهر گنج سعادت که خدا داد به حافظاز یمن دعای شب و ورد سحری بود به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود مسلمانان مرا وقتی دلی بود چاپ 707 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر