سخنی از بزرگان...
ثبتنام
ورود | ثبت نام
ریاضی
فرمول های ریاضی
آموزش ریاضی
نمونه سوال ریاضی
کارشناسی ارشد ریاضی
دکترا
اخبار عمومی ریاضی
معما و تست هوش
رویدادهای ریاضی (کنفرانس و سمینارهای ریاضی)
علوم و تکنولوژی
ماشین ها
صنعت و تجارت
صنایع و کارآفرینی
رموز کسب درآمد
آموزش برنامه نویسی
آموزش برنامه نویسی جاوااسکریپت
آموزش زبان برنامه نویسی سی C
آموزش زبان
آموزش زبان آلمانی
آموزش زبان انگلیسی
جانوران و گیاهان
دایناسورها
انواع محیط های زندگی
گیاهان
ادبیات فارسی
شعر و غزل
شیمی
الکترو شیمی
ژئو شیمی
علم شیمی
مطالب درسی
جذابیت های شیمی
نانو شیمی
شیمی تجزیه
شیمی آلی
صلاح های شیمیایی
مطالب جالب شیمی
بمب های شیمیایی
شیمی عمومی
شیمی سبز
جغرافیا
جغرافیای ایران
جغرافیای جهان
پزشکی
دانستنیهای بارداری و زایمان
دانستنیهای قبل از ازدواج
روانشناسی
دانستنیهای جنسی
روش های درمانی
دانستنی های پزشکی
مطالب جالب پزشکی
دندانپزشکی
روانپزشکی
طب سنتی
گیاهان دارویی
فیزیک
مطالب علمی فیزیک
مطالب جالب فیزیک
نجوم
مطالب علمی نجوم
مطالب جالب نجوم
مشاوره
مشاوره تحصیلی
مشاوره سلامت
مشاوره های تربیتی
مشاوره های زندگی مشترک
مشاوره های مذهبی
تاریخ و جغرافیا
فرهنگ و هنر
علوم انسانی
معرفی
مشاهیر
معرفی رشته های دانشگاهی
معرفی دانشگاه ها
خانه
مقالات
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
ادبیات فارسی
,
شعر و غزل
,
دیوان حافظ
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
تاریخ انتشار:
1395/12/05
نام نویسنده:
SuperUserAccount
بازدید:
799 نفر
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
در مذهب ما باده حلال است ولیکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است
چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است
در مجلس ما عطر میامیز که ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است
از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر
زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز
وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است
با محتسبم عیب مگویید که او نیز
پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است
حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
کایام گل و یاسمن و عید صیام است
مطالب مرتبط
می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی
ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
سلامی چو بوی خوش آشنایی
به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی
شما در پاسخ به
نظر شما اضافه شد، اما ابتدا باید تایید شود.
نظر خود را برای ما بنویسید
*
نام و نام خانوادگی
لطفا نام خود را وارد کنید
*
ایمیل
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد کنید
لطفا آدرس ایمیل معتبر وارد کنید
*
متن پیام
لطفا یک نظری بنویسید
ثبت و ارسال