سخنی از بزرگان...
ثبتنام
ورود | ثبت نام
ریاضی
فرمول های ریاضی
آموزش ریاضی
نمونه سوال ریاضی
کارشناسی ارشد ریاضی
دکترا
اخبار عمومی ریاضی
معما و تست هوش
رویدادهای ریاضی (کنفرانس و سمینارهای ریاضی)
علوم و تکنولوژی
ماشین ها
صنعت و تجارت
صنایع و کارآفرینی
رموز کسب درآمد
آموزش برنامه نویسی
آموزش برنامه نویسی جاوااسکریپت
آموزش زبان برنامه نویسی سی C
آموزش زبان
آموزش زبان آلمانی
آموزش زبان انگلیسی
جانوران و گیاهان
دایناسورها
انواع محیط های زندگی
گیاهان
ادبیات فارسی
شعر و غزل
شیمی
الکترو شیمی
ژئو شیمی
علم شیمی
مطالب درسی
جذابیت های شیمی
نانو شیمی
شیمی تجزیه
شیمی آلی
صلاح های شیمیایی
مطالب جالب شیمی
بمب های شیمیایی
شیمی عمومی
شیمی سبز
جغرافیا
جغرافیای ایران
جغرافیای جهان
پزشکی
دانستنیهای بارداری و زایمان
دانستنیهای قبل از ازدواج
روانشناسی
دانستنیهای جنسی
روش های درمانی
دانستنی های پزشکی
مطالب جالب پزشکی
دندانپزشکی
روانپزشکی
طب سنتی
گیاهان دارویی
فیزیک
مطالب علمی فیزیک
مطالب جالب فیزیک
نجوم
مطالب علمی نجوم
مطالب جالب نجوم
مشاوره
مشاوره تحصیلی
مشاوره سلامت
مشاوره های تربیتی
مشاوره های زندگی مشترک
مشاوره های مذهبی
تاریخ و جغرافیا
فرهنگ و هنر
علوم انسانی
معرفی
مشاهیر
معرفی رشته های دانشگاهی
معرفی دانشگاه ها
خانه
مقالات
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
ادبیات فارسی
,
شعر و غزل
,
دیوان حافظ
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
تاریخ انتشار:
1395/12/05
نام نویسنده:
SuperUserAccount
بازدید:
802 نفر
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وان که این کار ندانست در انکار بماند
اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن
شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند
صوفیان واستدند از گرو می همه رخت
دلق ما بود که در خانه خمار بماند
محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصه ماست که در هر سر بازار بماند
هر می لعل کز آن دست بلورین ستدیم
آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند
جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت
جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند
گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس
شیوه تو نشدش حاصل و بیمار بماند
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
داشتم دلقی و صد عیب مرا میپوشید
خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند
بر جمال تو چنان صورت چین حیران شد
که حدیثش همه جا در در و دیوار بماند
به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی
شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند
مطالب مرتبط
می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی
ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
سلامی چو بوی خوش آشنایی
به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی
شما در پاسخ به
نظر شما اضافه شد، اما ابتدا باید تایید شود.
نظر خود را برای ما بنویسید
*
نام و نام خانوادگی
لطفا نام خود را وارد کنید
*
ایمیل
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد کنید
لطفا آدرس ایمیل معتبر وارد کنید
*
متن پیام
لطفا یک نظری بنویسید
ثبت و ارسال