حجاب چهره جان میشود غبار تنم مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 342 حجاب چهره جان میشود غبار تنمخوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنمچنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیستروم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنمعیان نشد که چرا آمدم کجا رفتمدریغ و درد که غافل ز کار خویشتنمچگونه طوف کنم در فضای عالم قدسکه در سراچه ترکیب تخته بند تنماگر ز خون دلم بوی شوق میآیدعجب مدار که همدرد نافه ختنمطراز پیرهن زرکشم مبین چون شمعکه سوزهاست نهانی درون پیرهنمبیا و هستی حافظ ز پیش او بردارکه با وجود تو کس نشنود ز من که منم گر من از سرزنش مدعیان اندیشم چل سال بیش رفت که من لاف میزنم پرینت 814 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر