ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دسته ها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 433 ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختیلطف کردی سایهای بر آفتاب انداختیتا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضتحالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختیگوی خوبی بردی از خوبان خلخ شاد باشجام کیخسرو طلب کافراسیاب انداختیهر کسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باختزان میان پروانه را در اضطراب انداختیگنج عشق خود نهادی در دل ویران ماسایه دولت بر این کنج خراب انداختیزینهار از آب آن عارض که شیران را از آنتشنه لب کردی و گردان را در آب انداختیخواب بیداران ببستی وان گه از نقش خیالتهمتی بر شب روان خیل خواب انداختیپرده از رخ برفکندی یک نظر در جلوه گاهو از حیا حور و پری را در حجاب انداختیباده نوش از جام عالم بین که بر اورنگ جمشاهد مقصود را از رخ نقاب انداختیاز فریب نرگس مخمور و لعل می پرستحافظ خلوت نشین را در شراب انداختیو از برای صید دل در گردنم زنجیر زلفچون کمند خسرو مالک رقاب انداختیداور دارا شکوهای آن که تاج آفتاباز سر تعظیم بر خاک جناب انداختینصره الدین شاه یحیی آن که خصم ملک رااز دم شمشیر چون آتش در آب انداختی مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی چاپ 850 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر