ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 15 ای شاهد قدسی که کشد بند نقابتو ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبتخوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوزکاغوش که شد منزل آسایش و خوابتدرویش نمیپرسی و ترسم که نباشداندیشه آمرزش و پروای ثوابتراه دل عشاق زد آن چشم خماریپیداست از این شیوه که مست است شرابتتیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفتتا باز چه اندیشه کند رای صوابتهر ناله و فریاد که کردم نشنیدیپیداست نگارا که بلند است جنابتدور است سر آب از این بادیه هش دارتا غول بیابان نفریبد به سرابتتا در ره پیری به چه آیین روی ای دلباری به غلط صرف شد ایام شبابتای قصر دل افروز که منزلگه انسییا رب مکناد آفت ایام خرابتحافظ نه غلامیست که از خواجه گریزدصلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت پرینت 1013 رتبه بندی این مطلب: 2.0 کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر