ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دسته ها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 15 ای شاهد قدسی که کشد بند نقابتو ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبتخوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوزکاغوش که شد منزل آسایش و خوابتدرویش نمیپرسی و ترسم که نباشداندیشه آمرزش و پروای ثوابتراه دل عشاق زد آن چشم خماریپیداست از این شیوه که مست است شرابتتیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفتتا باز چه اندیشه کند رای صوابتهر ناله و فریاد که کردم نشنیدیپیداست نگارا که بلند است جنابتدور است سر آب از این بادیه هش دارتا غول بیابان نفریبد به سرابتتا در ره پیری به چه آیین روی ای دلباری به غلط صرف شد ایام شبابتای قصر دل افروز که منزلگه انسییا رب مکناد آفت ایام خرابتحافظ نه غلامیست که از خواجه گریزدصلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت چاپ 918 رتبه بندی این مطلب: 2.0 کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر