سخنی از بزرگان...
ثبتنام
ورود | ثبت نام
ریاضی
فرمول های ریاضی
آموزش ریاضی
نمونه سوال ریاضی
کارشناسی ارشد ریاضی
دکترا
اخبار عمومی ریاضی
معما و تست هوش
رویدادهای ریاضی (کنفرانس و سمینارهای ریاضی)
علوم و تکنولوژی
ماشین ها
صنعت و تجارت
صنایع و کارآفرینی
رموز کسب درآمد
آموزش برنامه نویسی
آموزش برنامه نویسی جاوااسکریپت
آموزش زبان برنامه نویسی سی C
آموزش زبان
آموزش زبان آلمانی
آموزش زبان انگلیسی
جانوران و گیاهان
دایناسورها
انواع محیط های زندگی
گیاهان
ادبیات فارسی
شعر و غزل
شیمی
الکترو شیمی
ژئو شیمی
علم شیمی
مطالب درسی
جذابیت های شیمی
نانو شیمی
شیمی تجزیه
شیمی آلی
صلاح های شیمیایی
مطالب جالب شیمی
بمب های شیمیایی
شیمی عمومی
شیمی سبز
جغرافیا
جغرافیای ایران
جغرافیای جهان
پزشکی
دانستنیهای بارداری و زایمان
دانستنیهای قبل از ازدواج
روانشناسی
دانستنیهای جنسی
روش های درمانی
دانستنی های پزشکی
مطالب جالب پزشکی
دندانپزشکی
روانپزشکی
طب سنتی
گیاهان دارویی
فیزیک
مطالب علمی فیزیک
مطالب جالب فیزیک
نجوم
مطالب علمی نجوم
مطالب جالب نجوم
مشاوره
مشاوره تحصیلی
مشاوره سلامت
مشاوره های تربیتی
مشاوره های زندگی مشترک
مشاوره های مذهبی
تاریخ و جغرافیا
فرهنگ و هنر
علوم انسانی
معرفی
مشاهیر
معرفی رشته های دانشگاهی
معرفی دانشگاه ها
خانه
مقالات
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
ادبیات فارسی
,
شعر و غزل
,
دیوان حافظ
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
تاریخ انتشار:
1395/12/05
نام نویسنده:
SuperUserAccount
بازدید:
899 نفر
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
عارف از خنده می در طمع خام افتاد
حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینه اوهام افتاد
این همه عکس می و نقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد
غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید
کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد
من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم
اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد
چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار
هر که در دایره گردش ایام افتاد
در خم زلف تو آویخت دل از چاه زنخ
آه کز چاه برون آمد و در دام افتاد
آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی
کار ما با رخ ساقی و لب جام افتاد
زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت
کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد
هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است
این گدا بین که چه شایسته انعام افتاد
صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی
زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد
مطالب مرتبط
می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی
ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
سلامی چو بوی خوش آشنایی
به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی
شما در پاسخ به
نظر شما اضافه شد، اما ابتدا باید تایید شود.
نظر خود را برای ما بنویسید
*
نام و نام خانوادگی
لطفا نام خود را وارد کنید
*
ایمیل
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد کنید
لطفا آدرس ایمیل معتبر وارد کنید
*
متن پیام
لطفا یک نظری بنویسید
ثبت و ارسال