سخنی از بزرگان...

آموزش زبان, آموزش زبان انگلیسی, جملات و لغات مهم انگلیسی

۴۵۰ اصطلاحات جالب انگلیسی با معنی که بسیار کاربردی هستند

۴۵۰ اصطلاحات جالب انگلیسی با معنی که بسیار کاربردی هستند

اصطلاحات و ضرب المثل ها بخش مهمی از انگلیسی روزمره هستند. آن ها پیوسته در هر دو صورت انگلیسی گفتاری و نوشتاری به کار میروند. از آنجایی که ضرب المثل ها همواره به معنای لغوی شان نزدیک نیستند، بایستی با معنا و کاربرد هر یک از آن ها آشنا شوید. شاید به نظر کار فراوانی بیاید؛ اما، یادگیری اصطلاحات سرگرم کننده است، به ویژه هنگامی که اصطلاحات انگلیسی را با اصطلاحات زبان خود مقایسه میکنید.

یادگیری چگونگی استفاده از اصطلاحات و ضرب المثل های پرکابرد، موجب میشود انگلیسی شما اصیل تر به نظر برسد؛ بنابراین، فکر خوبیست که در برخی از این ضرب المثل ها ماهر شوید. جداول زیر بر اساس پرکاربرد بودن ضرب المثل ها در زبان انگلیسی با لهجه ی آمریکایی مرتب شده اند. می توانید با یادگیری اصطلاحات بسیار پرکاربرد انگلیسی شروع کنید، چرا که این اصطلاحات، همان هایی هستند که هنگام تماشای فیلم های یا برنامه های تلویزیونی آمریکایی و سیاحت ایالات متحده با آن ها روبرو خواهید شد. هنگامی که به آن ها تسلط پیدا کردید، به ادامه بروید. هیچ یک از اصطلاحات این صفحه، غیر معمول و یا از مد افتاده نیستند؛ بنابراین، شما میتوانید با اطمینان از آن ها برابر انگلیسی زبانان بومی ساکن تمامی کشور های انگلیسی زبان، استفاده کنید.

pdf   دانلود این مطلب به صورت PDF

app

پرکاربرد ترین اصطلاحات زبان انگلیسی

این اصطلاحات انگلیسی، در مکالمات روزانه ی در ایالات متحده بسیار پرکاربرد هستند. آن ها را در فیلم ها و برنامه های تلویزیونی خواهید دید و میتوانید جهت تشابه بیشتر حرف های تان با انگلیسی زبان بومی استفاده کنید.

اصطلاح معنا نحوه کاربرد

A blessing in disguise

نعمتی نهانی

چیز خوبی که در ابتدا بد به نظر میرسید به عنوان بخشی از جمله

A dime a dozen

صدتا یه غاز

چیزی شایع به عنوان بخشی از جمله

Beat around the bush

طفره رفتن

نگفتن منظور تان، معمولا چون موذب کننده است. به عنوان بخشی از جمله

Better late than never

دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است

دیرتر رسیدن بهتر از این است که هرگز نیایید به تنهایی

Bite the bullet

دندان روی جگر گذاشتن

کنار آمدن با چیزی چون اجتناب ناپذیر است به عنوان بخشی از جمله

Break a leg

موفق باشید به تنهایی

Call it a day

متوقف کردن کار کردن روی چیزی به عنوان بخشی از جمله

Cut somebody some slack

امان دادن و سهل گرفتن

بیش از حد انتقاد نکن به عنوان بخشی از جمله

Cutting corners

انجام کاری با کاستی به منظور ذخیره زمان یا پول به عنوان بخشی از جمله

Easy does it

آرام باش به تنهایی

Get out of hand

از دستمون در رفته!

از کنترل خارج شدن به عنوان بخشی از جمله

Get something out of your system

انجام کاری که قصد آن را داشتید تا بتوانید عبور کنید به عنوان بخشی از جمله

Get your act together

خودت رو جمع و جور کن

بهتر کار کن یا رها کن به تنهایی

Give someone the benefit of the doubt

به حرفی که فردی میزند اعتماد کن به عنوان بخشی از جمله

Go back to the drawing board

برگرد سر خونه ی اول

دوباره شروع کن به عنوان بخشی از جمله

Hang in there

تحمل کن

رها نکن ]بی خیال نشو[ به تنهایی

Hit the sack

بخواب به عنوان بخشی از جمله

It’s not rocket science

آپولو نمیخوای هوا کنی

پیچیده نیست به تنهایی

Let someone off the hook

کسی را برای چیزی مسئول ندانستن به عنوان بخشی از جمله

Make a long story short

مختصر گفتن چیزی به عنوان بخشی از جمله

Miss the boat

بسیار دیر است به عنوان بخشی از جمله

No pain, no gain

نابرده رنج گنج میسر نمیشود

بایستی برای چیزی که میخواهی، کار کنی به تنهایی

On the ball

موفق بودن در کاری به عنوان بخشی از جمله

Pull someone’s leg

سر به سر کسی گذاشتن

شوخی کردن با کسی به عنوان بخشی از جمله

Pull yourself together

خودت رو جمع و جور کن!

آرام باش به تنهایی

So far so good

تا به اینجا همه چیز خوب پیش رفته است به تنهایی

Speak of the devil

چه حلال زاده!

فردی که الان در مورد حرف میزدیم ظاهر میشود به تنهایی

That’s the last straw

دیگه طاقتم تاخت شده

صبر من تمام شده است به تنهایی

The best of both worlds

یک موقعیت ایده آل به عنوان بخشی از جمله

Time flies when you’re having fun

هنگامی که خوش میگذرد متوجه گذر زمان نخواهید شد به تنهایی

To get bent out of shape

لب و لوچش آویزون شده!

ناراحت شدن به عنوان بخشی از جمله

To make matters worse

قوز بالا قوز

تشدید یک مشکل به عنوان بخشی از جمله

Under the weather

بیمار به عنوان بخشی از جمله

We’ll cross that bridge when we come to it

الان در مورد آن مشکل صحبت نکنیم به تنهایی

Wrap your head around something

درک موضوعی پیچیده به عنوان بخشی از جمله

You can say that again

دهنتو طلا بگیرن

درست است، موافقم به تنهایی

Your guess is as good as mine

هیچ نظری ندارم به تنهایی

اصطلاحات و ضرب المثل های رایج زبان انگلیسی

این اصطلاحات انگلیسی به طرز معمولی در ایالات متحده استفاده میشوند. شاید هر روزه آن ها را نشنوید؛ اما، برای هر انگلیسی زبان بومی بسیار آشنا خواهند بود. در صورتی که شرایط مناسب بود، میتوانید با اطمینان خاطر از هریک از آن ها استفاده کنید.

اصطلاح معنا نحوه کاربرد

A bird in the hand is worth two in the bush

سیلی نقد امروز به از حلوای نسیه فردا

ارزش چیزی که اکنون داری بیشتر از چیزی است که ممکن است در آینده داشته باشی به تنهایی

A penny for your thoughts

به من بگو به چه فکر میکنی به تنهایی

A penny saved is a penny earned

پولی که امروز پس انداز میکنی را میتوانی بعدا خرج کنی به تنهایی

A perfect storm

بدترین شرایط ممکن به عنوان بخشی از جمله

A picture is worth 1000 words

شنیدن کی بود مانند دیدن (یک تصویر گویای هزاران واژه است)

بهتر است ببینیم تا تعریف کنیم به تنهایی

Actions speak louder than words

دوصد گفته چون نیم کردار نیست

آنچه مردم عمل میکنند را باور کن نه حرفی که میزنند به تنهایی

Add insult to injury

عذر بدتر از گناه

تشدید یک شرایط بد به عنوان بخشی از جمله

Barking up the wrong tree

اشتباه گرفتن، در جایی اشتباه به دنبال راه حل گشتن به عنوان بخشی از جمله

Birds of a feather flock together

کبوتر با کبوتر باز با باز

افرادی که شبیه به هم هستند، دوست یکدیگرند (معمولا به صورت منفی به کار میرود) به تنهایی

Bite off more than you can chew

لقمه بزرگتر از دهن خود برداشتن

قبول پروژه ای که توانایی به اتمام رساندش را ندارید به عنوان بخشی از جمله

Break the ice

یخ کسی آب شدن

احساس راحتی به دیگران دادن به عنوان بخشی از جمله

By the skin of your teeth

با چنگ و دندون

تنها به سختی به عنوان بخشی از جمله

Comparing apples to oranges

قیاس مع الفارغ

مقایسه دو چیز غیر قابل مقایسه به عنوان بخشی از جمله

Costs an arm and a leg

قیمت سرگردنه

بسیار گران به عنوان بخشی از جمله

Do something at the drop of a hat

انجام کاری بدون برنامه ریزی قبلی به عنوان بخشی از جمله

Do unto others as you would have them do unto you

آن چه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند

منصفانه با مردم برخورد کردن. هم چنین به عنوان “قانون طلایی[۲]” از آن یاد میشود. به تنهایی

Don’t count your chickens before they hatch

حساب پیشکی شیشکی

جوجه رو آخر پاییز میشمرن

روی یک اتفاق خوب، پیش از افتادنش حساب نکن به تنهایی

Don’t cry over spilt milk

آب رفته باز نمیاید به جوی

گله کردن از چیزی که قابل اصلاح نیست، دلیلی ندارد به تنهایی

Don’t give up your day job

در این کار مهارتی نداری به تنهایی

Don’t put all your eggs in one basket

همه پولاتو توی جیب نذار

همه داراییتو روی یک چیز سرمایه گذاری نکن. کاری که انجام میدهی بسیار پرخطر است به تنهایی

Every cloud has a silver lining

در نامیدی بسی امید است

چیز های خوب بعد از چیز های بد میان به تنهایی

Get a taste of your own medicine

به گونه ای که با دیگران رفتار کرده ای با خودت رفتار شود (منفی) به عنوان بخشی از جمله

Give someone the cold shoulder

بی محلی کردن

نادیده گرفتن کسی به عنوان بخشی از جمله

Go on a wild goose chase

انجام کاری بدون هدف به عنوان بخشی از جمله

Good things come to those who wait

گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی

صبور باش به تنهایی

He has bigger fish to fry

او مسائل مهم تری برای پرداختن دارد تا مسئله ای که الان در مورد آن صحبت میکنیم به عنوان بخشی از جمله

He’s a chip off the old block

فرزند پسر شبیه پدرش است به تنهایی

Hit the nail on the head

زدی تو خال

درست و دقیق به انجام رساندن کاری به تنهایی

Ignorance is bliss

بی خبری خوش خبری

بهتر هست ندانی به تنهایی

It ain’t over till the fat lady sings

هنوز تمام نشده است به تنهایی

It takes one to know one

دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید

درست به اندازه ی من بد هستی به تنهایی

It’s a piece of cake

مثل آب خوردن!

آسان است به تنهایی

It’s raining cats and dogs

به شدت باران میبارد به تنهایی

Kill two birds with one stone

با یک تیر دو نشان زدن!

با یک کنش، دو عمل را به انجام رساندن به تنهایی

Let the cat out of the bag

فاش کردن یک راز به عنوان بخشی از جمله

Live and learn

انسان جایز الخطاست

من اشتباه کردم به تنهایی

Look before you leap

بیگذار به آب نزن

ریسک های حساب شده کن به تنهایی

On thin ice

لبه ی تیغ

تحت مراقبت. اگر یک اشتباه دیگر کنی، مشکل ایجاد خواهد شد. به عنوان بخشی از جمله

Once in a blue moon

وقت گل نی

به ندرت به عنوان بخشی از جمله

Play devil’s advocate

بحث در جهت مخالف، صرفا برای پیش برد بحث و جدل به عنوان بخشی از جمله

Put something on ice

زیر سر گذاشتن چیزی

متوقف کردن یک پروژه به عنوان بخشی از جمله

Rain on someone’s parade

خراب کردن چیزی به عنوان بخشی از جمله

Saving for a rainy day

ذخیره برای روز مبادا

پس انداز پول برای بعدا به عنوان بخشی از جمله

Slow and steady wins the race

آهسته و پیوسته پیش رفتن

قابل اطمینان بودن از سرعت مهم تر است به تنهایی

Spill the beans

برملا کردن یک راز به عنوان بخشی از جمله

Take a rain check

باشه برای یه وقت دیگه

به تعویق انداختن یک برنامه به عنوان بخشی از جمله

Take it with a grain of salt

زیاد آن را جدی نگیر به عنوان بخشی از جمله

The ball is in your court

توپ در زمین توست

تصمیم توست به تنهایی

The best thing since sliced bread

یک اختراع بسیار خوب به عنوان بخشی از جمله

The devil is in the details

آوار دهل شنیدن از دور خوش است

از دور زیبا به نظر میرسد، اما وقتی از نزدیک تر نگاه میکنی، مشکلاتی وجود دارند به تنهایی

The early bird gets the worm

سحرخیز باش تا کامروا باشی

اولین نفراتی که وارد میشوند بهترین چیز ها را خواهند گرفت به تنهایی

The elephant in the room

معضل اصلی، مشکلی که مردم از آن دوری میکنند به عنوان بخشی از جمله

The whole nine yards

هر چیزی، هر روشی به عنوان بخشی از جمله

There are other fish in the sea

از دست دادن این فرصت اشکالی ندارد؛ فرصت های دیگری پدید خواهند آمد به تنهایی

There’s a method to his madness

دیوانه به نظر میرسد اما زیرک است به تنهایی

There’s no such thing as a free lunch

هیچ چیز تماما رایگان نیست به تنهایی

Throw caution to the wind

ریسک کردن به عنوان بخشی از جمله

You can’t have your cake and eat it too

هم خر را میخواهد، هم خرما را!

نمیتوانی صاحب همه چیز باشی به تنهایی

You can’t judge a book by its cover

نمیتوانی کتابی را از روی جلدش قضاوت کنی

شاید این فرد یا شی ظاهر بدی داشته باشد؛ اما، باطن آن خوب باشد به تنهایی

اصطلاحات و ضرب المثل های آشنای زبان انگلیسی

این ضرب المثل ها و اصطلاحات انگلیسی برای یک انگلیسی زبان بومی آشنا بوده و به سادگی قابل فهم است؛ اما، معمولا در مکالمات روزمره به کار نمیروند. اگر هنوز بر اصطلاحات روان تر مسلط نشده اید، آن ها نقطه ی بهتری برای شروع هستند؛ اما، اگر با آنها آشنایی دارید، اصطلاحات زیر باعث گسترش زبان انگلیسی شما خواهند شد.

اصطلاح معنا نحوه کاربرد

A little learning is a dangerous thing

یادگیری سطحی خطرناک است.

افرادی که کاملا متوجه یک مطلب نمیشوند، خطرناک هستند به تنهایی

A snowball effect

اثر گلوله برفی

وقایع تکانه ای دارند و برای یکدیگر زمینه سازی میکنند به عنوان بخشی از جمله

A snowball’s chance in hell

شانس یک گلوله ی بر��ی در جهنم

هیچ شانسی ندارد به عنوان بخشی از جمله

A stitch in time saves nine

مشکل را الان برطرف کن، چرا که بعدا بدتر میشود به تنهایی

A storm in a teacup

سر و صدای زیاد برای مشکلی کوچک به عنوان بخشی از جمله

An apple a day keeps the doctor away

روزی یک سیب، پزشک را دور نگه میدارد.

سیب برای تو خوب است به تنهایی

An ounce of prevention is worth a pound of cure

با تلاش اندکی میتوانی جلوی ]بروز[ یک مشکل را بگیری. حل کردن آن بعدها دشوارتر است. به تنهایی

As right as rain

عالی به عنوان بخشی از جمله

Bolt from the blue

اتفاقی که بدون هشدار و آگاهی افتاد به عنوان بخشی از جمله

Burn bridges

پلهای پشت ر رو خراب کردن

از بین بردن روابط به عنوان بخشی از جمله

Calm before the storm

آرامش قبل از طوفان

اتفاق بدی در شرف وقوع است؛ اما، در حال حاضر شرایط آرام است به عنوان بخشی از جمله

Come rain or shine

چیزی اهمیت ندارد به عنوان بخشی از جمله

Curiosity killed the cat

زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد

از سوال پرسیدن دست بردار به تنهایی

Cut the mustard

به خوبی انجام دادن کاری به عنوان بخشی از جمله

Don’t beat a dead horse

گذر کن، این موضوع تمام شده است به تنهایی

Every dog has his day

هر کسی حداقل یک بار فرصتش را پیدا میکند به تنهایی

Familiarity breeds contempt

دوری و دوستی

هر چه بیشتر کسی را بشناسی، کمتر دوستش خواهی داشت به تنهایی

Fit as a fiddle

در صحت و سلامت کامل به عنوان بخشی از جمله

Fortune favors the bold

ریسک کردن به تنهایی

Get a second wind

پس از خستگی فراوان، انرژی زیادی داشتن به عنوان بخشی از جمله

Get wind of something

کلاغه خبر آورده

اخباری از یک راز شنیدن به عنوان بخشی از جمله

Go down in flames

خاموشی گرفتن، افول کردن

چشمگیری نافرجام به عنوان بخشی از جمله

Haste makes waste

عجله کار شیطونه

در صورت عجله برای چیزی اشتباه خواهی کرد به تنهایی

Have your head in the clouds

تو آسمونا سیر میکنی

عدم توانایی تمرکز کردن به عنوان بخشی از جمله

He w

شما در پاسخ به

نظر شما اضافه شد، اما ابتدا باید تایید شود.

نظر خود را برای ما بنویسید
لطفا نام خود را وارد کنید
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد کنید لطفا آدرس ایمیل معتبر وارد کنید
لطفا یک نظری بنویسید
ثبت و ارسال