سخنی از بزرگان...

زندگی مارکوپولو

زندگی مارکوپولو
مدیر ارشد رایشمند

مارکوپولو تاجر و جهانگرد ایتالیایی بود که سفرنامه اش او را به شهرت رساند. مارکوپولو به شرق دور و چین سفر کرد. وی در راه بازگشت به خانه یک سال را نیز در ایران سپری کرد. مارکو پولو در سال 1254 میلادی در ونیز ایتالیا متولد شد و در 8 ژانویه سال 1324 در همین شهر فوت شد.
مارکو در یک خانواده اصیل و تاجر ونیزی متولد شد. پدر او نیکولو و عمویش مافئو وقتی وی فقط شش سال داشت ونیز را به قصد سفر به پکن در چین ترک کردند.
در آن زمان جاده ای موسوم به جاده ابریشم وجود داشت. جاده ابریشم به شماری از مسیرهای تجاری که بین شهرهای عمده و مراکز تجاری، از شرق اروپا تا شمال چین وجود داشت اطلاق می شد. دلیل این که این جاده، جاده ابریشم نامیده می شد این بود که پارچه ابریشمی که صادرات عمده چین بود از این مسیر منتقل می شد.
در آن زمان افراد زیادی پیدا نمی شدند که کل مسیر جاده ابریشم را بپیمایند. تجارت اغلب بین شهرها و یا بخش های کوچک مسیر صورت می گرفت و محصولات به آهستگی در مسیر راهشان را پیدا می کردند و چندین بار دست به دست می شدند.
پدر و عموی مارکوپولو می خواستند کاری متفاوت انجام دهند. آنها می خواستند تمام مسیر سفر به چین را بپیمایند و کالاها را به طور مستقیم به ونیز ببرند. آنها فکر می کردند از این طریق می توانند ثروتی به هم بزنند. سفر اول آنها 9 سال طول کشید.
در طول 9 سال غیبت پدر مارکو، وی به وسیله مادر و دیگر اعضای خانواده پرجمعیتش بزرگ شد و تبدیل به جوانی مشاهده گر و علاقه مند به ماجراجویی شد.
پدر و عموی مارکو در سال 1266 به دربار کوبلای خان شاهزاده مغول رفتند و از سوی وی مورد استقبال قرار گرفتند. پولوها با هوش و دانش شان درباره جهان کوبلای خان را تحت تأثیر قرار دادند، به همین دلیل کوبلای خان آنها را برای چندین سال نزد خود نگه داشت. در سال 1269 کوبلای خان پولوها را به عنوان پیغام رسان به رم فرستاد با این تقاضا که پاپ صد اروپایی را به نزد او بفرستد تا آنها دانش شان را در اختیارش قرار دارند.
پاپ تقاضای کوبلای خان را برای فرستادن 100 اروپایی رد کرد. پدر و عموی مارکو به ونیز برگشتند. اما پولوها در جست و جوی سود بیشتر و ماجراجویی دوباره تصمیم به بازگشت به چین گرفتند. از آن جایی که مادر مارکو به تازگی فوت شده بود، وی که اینک جوانی 17 ساله بود همراه آنها راهی سفر شد.
پولوها ونیز را در سال 1271 به مقصد چین ترک کردند. آنها شریک تجاری یکدیگر بودند. سفر به مقصد چین که بر روی خشکی، دریا، بیابان و کوه ها انجام گرفت کمی بیش از سه سال به طول انجامید. در طول مسیر پولوها از شهرهای بزرگ زیادی بازدید کردند و مکان های زیادی از جمله بیت المقدس، کوه های هندوکش، ایران و صحرای گبی را دیدند. مارکو با افراد زیادی با تیپ های مختلف ملاقات کرد و ماجراهای زیادی را پشت سر گذاشت.
با وجود این که برادران پولو در مأموریتشان در بردن 100 اروپایی از رم به دربار کوبلای خان شکست خوردند اما باز هم کوبلای خان از آنها استقبال کرد و دوباره آنها را به خدمت خود گرفت. کوبلای خان این بار به طور فزاینده ای تحت تأثیر مارکو پولو قرار گرفت نه فقط به خاطر توانایی هایش در سفر بلکه به خاطر دانشش درباره زبان مغولی و قدرت مشاهده گری قابل توجهی که داشت.

سال ها در چین


با تأیید کوبلای خان، پولوها تجارت گسترده خود در امپراطوری چین آغاز کردند. مارکو زبان چینی را آموخت. طی سفرهای تجاری ای که پولوها در سراسر امپراتوری انجام می دادند، مارکو ذهن سریع و توانایی اش برای برقراری ارتباط را به نمایش گذاشت. او به عنوان پیام رسان و جاسوس کوبلای خان در سراسر چین سفر کرد. در طول این بازدیدها او درباره فرهنگ ها، غذاها، شهرها و مردم مختلف چیزهایی آموخت و مکان ها و چیزهای زیادی را دید که هیچ اروپایی دیگری پیش از آن ندیده بود.
مارکو گزارش هایی از سفرهایش تهیه می کرد که اطلاعاتی درباره آداب و رسوم محلی، شرایط کسب و کار و وقایع گوناگون بود. مارکوپولو علاوه بر این که به مأموریت هایی در داخل چین رفت، به مرز تبت و شمال برمه هم فرستاده شد. در طول 16 سالی که مارکو در چین بود به عنوان نماینده شخصی کوبلای خان در شهرستان یانگ شو هم به خدمت گرفته شد. کوبلای خان گزارش های مارکو را می خواند و با استفاده از آنها از تحولات درون امپراتوری اش اطلاعات کسب می کرد.
مارکو شیفته ثروت و تجمل شهرهای چین و دربار کوبلای خان بود. هیچ چیز شبیه آن چیزهایی نبود که او در اروپا تجربه کرده بود. پایتخت یعنی کینزی (Kinsay)  بزرگ بود، اما به خوبی سازمان دهی شده بود و تمیز بود. جاده ها عریض بودند و پروژه های بزرگ مهندسی ای فراتر از آن چه او در کشورش تجربه کرده بود در چین به اجرا درمی آمدند. همه چیز از غذاها گرفته تا مردم و جانوران مثل اورانگوتان و کرگدن، جدید و جالب بودند.

 

ترک دربار گوبلای خان


اگر چه پولوها از تجارتشان سود زیادی می بردند ولی اشتیاق زیادی برای بازگشت به ونیز پیدا کرده بودند. اما یک مانع برای بازگشت آنها وجود داشت و آن این که کوبلای خان تمایلی به مرخص کردن شان از خدمت نداشت تا این که فرصت بازگشت به ونیز در سال 1292 به وجود آمد. این فرصت از این قرار بود که آنها در این سال برای انجام یک مأموریت به ایران و سپس رم فرستاده شدند. راهی که گوبلای خان برای مرخص شدن آنها پیش پایشان گذاشت انجام یک تعهد بود و آن این که در ایران ترتیب ازدواج بین یکی از حاکمان محلی کوبلای خان و یک شاهزاده مغولی را بدهند. به همین دلیل نزدیک به یک سال را هم در ایران سپری کردند چراکه مردی که قرار بود ازدواج کند درگذشت و باید یک داماد جدید پیدا می شد.
پولوها پس از انجام مأموریشتان در ایران سفرشان را به سوی خانه ادامه دادند مارکو هفده سال را در حیطه امپراتوری کوبلای خان سپری کرد و در سال 1295 به ونیز بازگشت. غیبت آنها از خانه تقریباً 25 سال به طول انجامیده بود.
مارکوپولو دیگر به آسیا بازنگشت. او در جنگی که بین ونیز و شهر رقیبش جنوا درگرفت وارد شد. وی در سال 1298 در مقام فرمانده نجیب زاده یک کشتی در نیروی دریایی خدمت کرد. مارکو در سپتامبر سال 1298 دستگیر شد و در جنوا زندانی شد.
وقتی مارکو در جنوا زندانی بود، داستان سفرهایش را برای زندانی دیگری به نام راستیسیانو که اهل پیزای ایتالیا بود تعریف کرد. راستیسیانو به سبک رمانتیک ادبیات قرن سیزدهم می نوشت تعریف کرد. ماحصل ترکیب گفته های مارکوپولو از مشاهداتش و سبک نوشتن راستیسیانو کتابی به نام سفرهای مارکو پولو بود. این کتاب همچنین داستان های مربوط به مارکوپولو که به وسیله دیگران تعریف شده بود را نیز در بر می گرفت. کتاب وی به زبان های زیادی ترجمه شد. داستان های سفر او تا سال ها اساس دانسته های بیشتر اروپایی ها از چینی ها را تشکیل می داد.
اطلاعات این کتاب با روش های جدید مورد بررسی و آزمون قرار گفته و درستی شان با پژوهش به اثبات رسیده.
مارکوپولو به خاطر ماجراجویی هایش فرد مشهوری بود در نتیجه با حسن نیتی که برای یک زندانی غیر معمول بود با او رفتار شد و پس از یک سال هم آزاد شد. درباره زندگی مارکو بعد از بازگشت به ونیز اطلاعات کمی وجود دارد. به نظر می رسد که وی به زندگی خصوصی و کسب و کار مشغول بوده تا این که در سال 1324 در گذشته است.
پس از سقوط کوبلای کان، سلسله مینگ حکومت چین را در دست گرفت. سلسله مینگ نسبت به خارجی ها محتاط بودند. به خاطر همین اطلاعات کمی درباره چین آن دوران در دسترس بود. همین امر کتاب مارکو را باز هم محبوب تر کرد.

 

 

حقایقی درباره مارکوپولو


-سفرهای مارکوپولو، میلیون هم نامیده می شود.
-سفر بازگشت مارکوپولو به کشورش در ناوگانی از کشتی ها انجام گرفت. این ناوگان حامل شاهزاده خانمی بود که قرار بود با یک شاهزاده در ایران ازدواج کند. این سفر خطرناک بود و از مجموع 700 مسافر تنها 117 نفر جان سالم به در بردند. شاهزاده خانم هم از این سفر جان سال به در برد.
-برخی بر این باورند که مارکو بیشتر ماجراها را از خودش ساخته است. اما چنان که گفته شد محققان حقیقت آنها را بررسی کرده و معتقدند اکثر آنها درست است.
-در طول مدتی که مغول ها و کوبلای خان بر چین حکومت می کردند، بازرگانان توانستند سطح خود را در جامعه چین بالا ببرند اما در نظر خاندان های دیگر چینی، تاجرها پست و انگل اقتصادی در نظر گرفته می شدند.
-مارکو برای رسیدن به چین باید در سراسر صحرای بزرگ گبی سفر می کرد. عبور از صحرای گبی که شایع بود به وسیله ارواح تسخیر شده ماه ها طول کشید.

 

چاپ
1969 رتبه بندی این مطلب:
بدون رتبه

مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند

سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند
تماس با نویسنده

نوشتن یک نظر

این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم.
افزودن نظر

انتخابگر پوسته

ارتباط با نویسنده

x