زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 316 زلف بر باد مده تا ندهی بر بادمناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادممی مخور با همه کس تا نخورم خون جگرسر مکش تا نکشد سر به فلک فریادمزلف را حلقه مکن تا نکنی دربندمطره را تاب مده تا ندهی بر بادمیار بیگانه مشو تا نبری از خویشمغم اغیار مخور تا نکنی ناشادمرخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلمقد برافراز که از سرو کنی آزادمشمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما رایاد هر قوم مکن تا نروی از یادمشهره شهر مشو تا ننهم سر در کوهشور شیرین منما تا نکنی فرهادمرحم کن بر من مسکین و به فریادم رستا به خاک در آصف نرسد فریادمحافظ از جور تو حاشا که بگرداند رویمن از آن روز که دربند توام آزادم به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم فاش میگویم و از گفته خود دلشادم پرینت 814 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر