غم زمانه که هیچش کران نمیبینم مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دسته ها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 358 غم زمانه که هیچش کران نمیبینمدواش جز می چون ارغوان نمیبینمبه ترک خدمت پیر مغان نخواهم گفتچرا که مصلحت خود در آن نمیبینمز آفتاب قدح ارتفاع عیش بگیرچرا که طالع وقت آن چنان نمیبینمنشان اهل خدا عاشقیست با خود دارکه در مشایخ شهر این نشان نمیبینمبدین دو دیده حیران من هزار افسوسکه با دو آینه رویش عیان نمیبینمقد تو تا بشد از جویبار دیده منبه جای سرو جز آب روان نمیبینمدر این خمار کسم جرعهای نمیبخشدببین که اهل دلی در میان نمیبینمنشان موی میانش که دل در او بستمز من مپرس که خود در میان نمیبینممن و سفینه حافظ که جز در این دریابضاعت سخن درفشان نمیبینم در خرابات مغان نور خدا میبینم خرم آن روز کز این منزل ویران بروم چاپ 676 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر