سخنی از بزرگان...

چرا رعایت کپی رایت مهم است؟

چرا رعایت کپی رایت مهم است؟

اگر می خواهیم که دیگران به حقوق ما احترام بگذارند، ما باید حقوق دیگران را به رسمیت بشناسیم. اگر ما از نتیجه فکر و اندیشه کسی بدون رعایت حقوقش استفاده کنیم، کسانی نیز بدون زحمت از نتیجه فکر و اندیشه ما سوءاستفاده می کنند. اگر افراد به کار یکدیگر احترام نگذارند، هیچ کس به دنبال کار جدید نمی رود. یکی از حقوقی که همه ما باید رعایت کنیم رعایت حقوق مالکیت فردی یا کپی رایت  است.

رعایت نکردن حقوق مالکیت معنوی به کسانی که از نظر فکری پدید آورنده هستند ضربه می زند. مثلاً در مورد نرم افزارها، برخی با کپی کردن نرم افزارهایی که گاهی چند ماه و حتی چندسال صرف پدید آوردن آنها می شود، به حقوق پدیدآورندگان لطمه می زنند. این افراد قفل سی دی ها را می شکنند و آن را با تیراژ زیاد در جامعه منتشر و توزیع می کنند. در نتیجه در حالی که کشوری نظیر هند با انجام سرمایه گذاری های عظیم درصنعت نرم افزار توانسته بسیاری از عقب ماندگی هایش را جبران کند، اساتید و دانشجویان ایرانی به خاطر رعایت نشدن حقوق مالکیت فکری شان علاقه ای به کار در این زمینه ندارند و سرمایه گذاران خارجی هم وارد این عرصه نمی شوند.

در زمینه آهنگ سازی هم مشکل به حدی جدی است که بسیاری به وجود نیامدن موسیقی قابل اعتنا را نتیجه رعایت نشدن حقوق مالکیت فکری می دانند. زیرا تهیه و تولید یک اثر موسیقی هزینه زیادی دارد. در حالی که یک موسیقی ویا فیلم بدون پرداخت هیچ مبلغی به پدیدآورندگان، بارها و بارها تکثیر و توزیع می شود.

یک نوع شایع از رعایت نکردن حقوق مالکیت فکری، مربوط به اینترنت است. در دنیایی که اطلاعات از یک جعبه کوچک به نام رایانه سرریز می شود، نبود فرهنگ  رعایت حقوق مالکیت فکری می تواند عرصه را برای دزدی اطلاعات بدون آوردن منبع بیش از پیش باز کند.

مدیر یک سایت می گوید: «به همراه چند دانشجو با علاقه زیاد سایتی را ایجاد کردم و بنا را تنها بر گذاشتن مطالب تولیدی در سایت قرار دادم. اما در همان ماه اول راه  اندازی مشاهده کردم که مطالب سایت بدون نام بردن از منبع و یا لینک دادن به صفحه مربوطه، در سایت های دیگر درج می شود. حتی تذکر دادن هم فایده ای نداشت. برخی از همکارانی که سایت دارند یا در سایتی کار می کنند حتی مطالب سایت دیگران را به نام خود درج می کنند و این طور به نظر می رسد که افراد زیادی پیدا نمی شوند که به فکر تولید مطلب باشند. این طوری نمی توانیم امید داشته باشیم که جامعه مولدی به وجود آوریم. اگر مردم احساس کنند با کش رفتن از هم می توانند به نتیجه برسند، دیگر هیچ کس به دنبال تولید فکر و دانش و یا ابتکار و اختراع نمی رود. احترام گذاشتن به فکردیگری موضوعی فرهنگی است و ما باید احترام به مالکیت فکری را بیاموزیم".

یک مهندس مکانیک می گوید: "اسباب بازی ای طراحی کرده ام ولی از آنجا که خودم سرمایه کافی برای تولید انبوه آن ندارم، حتی بیم آن دارم که آن را به کارشناسی نشان دهم. چون با توجه به سادگی و در عین حال جالب بودن اسباب بازی، ممکن است کسانی به سرعت آن را تولید انبوه کنند".

چه قدر با این جمله که مدتی است ورد زبان برخی شده موافقید: "اینجا ایران است. در ایران برنامه ریزی معنی نمی دهد". اگر این حرف درست است پس چرا انسان های موفق با برنامه و نیز شرکت هایی وجود دارند که محصولاتشان را به کشورهایی با شدیدترین قوانین کیفیتی و نیز به بزرگ ترین شرکت های چندملیتی می فروشند؟

نمونه این شرکت ها، شرکتی است که یکی از قطعات اصلی خودرو را تولید می کند. مدیر کارخانه در هنگام استخدام نیروی کار، تمام وظایف آنها و انتظاراتش را موبه مو برای شان شرح می دهد و در قرارداد استخدام ارائه تمام امکانات و تسهیلات ممکن نظیر وسایل رفت و آمد... را قید می کند تا نیروهای کارش از این بابت هیچ نگرانی ای نداشته باشند.

همه محصولات کارخانه درست در زمان وعده داده شده و دقیقاً مطابق سفارش به شرکت سفارش دهنده تحویل داده می شود. شرکت هایی که وارد معامله با این شرکت می شوند می دانند که با آنها شوخی ندارد و باید پولش را به موقع بدهند وگرنه در هیچ شرایطی سفارش ها را تحویل نمی دهد. این شرکت با برنامه، از ناحیه بی برنامگی شرکت های دیگر متضرر می شود. ولی ضررش را این گونه جبران کرده که محصولاتش را به یکی از بزرگ ترین شرکت های تولید خودروی جهان صادر می کند.

این نمونه و نمونه های دیگر نشان می دهد که برخلاف عقیده برخی ، اتفاقاً با برنامه ریزی صحیح است که می توان به نتایج عالی دست یافت.

با این وجود سینا امیری کارشناس مدیریت عقیده دارد که این فکر که ایران کشور برنامه ریزی نیست در حال تبدیل شدن به یک فرهنگ است.

وی می گوید:"وقتی از مدیران برخی از شرکت ها می پرسیم که چرا کارهایشان را به موقع انجام نمی دهند، می گویند اینجا اروپا نیست، ایران است! همین شرکت ها کار بقیه شرکت ها را مختل می کنند و وقتی یکی درست برنامه ریزی نمی کند، کل کارها عقب می افتد. به عنوان مثال یک شرکت بزرگ درست برنامه ریزی نمی کند و از برنامه عقب می افتد. قطعه سازی که با این شرکت کار می کند خبردار می شود که کار او عقب افتاده و او هم خودش را سرگرم کار دیگری می کند و یا ماشین آلاتی را که از خارج سفارش داده در بندر می خواباند .ناگهان شرکت بزرگ کارش را شروع می کند و بقیه شرکت ها متوجه می شوند که کارشان را به موقع انجام نداده اند و آنها هم عقب افتاده اند. بنابراین برای این که عقب افتادگی شان را جبران کنند جلوی کار همدیگر را می گیرند. به خاطر همین است که محصولی که قرار بوده در زمان مقتضی تولید شود، تولیدش حتی تا یک سال عقب می افتد! در حالی که برعکس یک شرکت با برنامه بقیه شرکت ها را وا می دارد که آنها هم سریع تر کار کنند و سفارششان را به موقع تحویل دهند".

البته شاید یکی از دلایلی که برخی عقیده دارند در ایران برنامه ریزی جواب نمی دهد این باشد که خودشان شیوه برنامه ریزی را بلد نیستند. کسانی که در پروژه عسلویه کار کرده اند از مرد ژاپنی ۷۰ ساله ای صحبت می کنند که برای این که بداند سیستم حمل و نقل منطقه چگونه کار می کند و چه مدت طول می کشد تا محموله ها جابه جا شوند یک هفته کنار دست کامیونداران می نشست تا سرعت کامیون ها و زمان حمل محموله ها را پیدا کند و به این ترتیب هنگامی که پای عقد قراردادی به میان می آمد می دانست که چه مدت را باید به حساب زمان حمل و نقل کالا بگذارد!
اما خیلی کم شرکت هایی در کشور ما پیدا می شوند که چنین برنامه ریزی دقیق و ریزی را انجام دهند. همچنین عمل کردن مطابق برنامه عزمی جدی می خواهد.

چینی ها که اینک به خیره کننده ترین کشور از نظر توسعه اقتصادی تبدیل شده اند، به شدت نسبت به انجام به موقع برنامه ها حساس اند. تا جایی که مدیر یک شرکت فرانسوی تعریف می کند که چینی ها از ما خواستند در یک پروژه قطارهای سریع السیر در این کشور روزی چهار کیلومتر خط بکشیم. اما در هفته اول تنها دو کیلومتر پیشرفت کردیم. علت این بود که در مسیر با موانع طبیعی زیاد و نیز شهرک های مسکونی مواجه می شدیم. موضوع را با دولت چین در میان گذاشتیم. آنها به سرعت نیرویی را مأمور کردند که شهرک های مسیر را خراب کنند و هر جا که تپه ای وجود داشت و امکان کشیدن پل وجود نداشت آن را منفجر می کردند. روند کار به حدی سریع شد که روزی پنج کیلومتر خط می کشیدیم!

ممکن است از نظر ما چنین واکنش های سریعی عجیب و حتی گاهی ظالمانه به نظر برسد، ولی واقعیت این است که برنامه ریزی صحیح و عمل دقیق به برنامه یکی از بنیان های توسعه کشوری نظیر چین است. البته تمام این مثال ها مربوط به برنامه ریزی برای شرکت های بزرگ بود. برنامه ریزی برای شرکت های بزرگ سخت تر است و بررسی بیشتری می طلبد. ضمن این که بوروکراسی و ضرورت سرمایه گذاری بیشتر برنامه ریزی را در شرکت های بزرگ سخت تر می کند.

اما واقعیت این است که در کشور ما بسیاری از شرکت ها و کسب و کارهای کوچک نیز یا برنامه ریزی نمی کنند و یا به طور صحیح برنامه ای تدوین نمی کنند.

چاپ
1187 رتبه بندی این مطلب:
5/0

مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند

سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند
تماس با نویسنده

نوشتن یک نظر

این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم.
افزودن نظر

انتخابگر پوسته

ارتباط با نویسنده

x