سخنی از بزرگان...

تحلیل علمی شورش های انگلیس

تحلیل علمی شورش های انگلیس
مدیر ارشد رایشمند

تحلیلی علمی نشان می دهد برخلاف عقیده برخی كسانی كه در اعتراضات اخیر لندن شركت داشتند افرادی بی فكر نیستند و عقلانی عمل می كنند. براین اساس می توان راه هایی برای جلوگیری از چنین شورش هایی پیدا كرد.
خشونت هایی كه درانگلیس خرابی هایی به جا گذاشت هنگامی تخفیف یافت كه پلیس به شدت وارد عمل شد و با استفاده از تصاویر گرفته شده از معترضان به ردیابی و دستگیری آنها پرداخت. به این ترتیب 2000 نفر به جرم اغتشاش دستگیر شدند. درحالی كه اوضاع در لندن و شهرهای دیگر به مرور آرام می شود، مقامات این كشور با سردرگمی در پی یافتن راه هایی هستند كه در همان پله اول از چنین شورش هایی جلوگیری كنند. اما كارشناسان می گویند از همان آغاز یك بدفهمی كلیدی درباره این قبیل وقایع وجود دارد و آن هم این است كه اغتشاشات غیرعقلانی هستند.
این درحالی است كه شواهد علمی نشان می دهد كه افرادی كه در این قبیل شورش ها شركت می كنند رفتاری عقلانی دارند، هرچند كه همیشه رفتارشان عاقلانه نیست. یافته ها حاكی از این است كه فهم منطق رفتار شورش گران ممكن است راه هایی برای كوتاه كردن مدار شورش ها پیش از این كه شروع شود ارایه می كند.
شورش های اخیر كه سراسر انگلیس را درنوردید بعد از تیراندازی پلیس به مارك دوگان یكی از ساكنان منطقه شمال لندن رخ داد. بسیاری از مقامات رسمی و رسانه ها چند رفتار خشونت بار كه موجب شد هزاران نفر به شورش و تخریب بپردازند را نكوهش می كنند. این تجزیه و تحلیل ها بازتابی از كار گوستاولوبون است. كسی كه در سال 1896 مطالعه ای درباره ذهن مردم منتشر كرد. براساس این مطالعه جمعیت بعد از طی یك دوره هیجان وارد  وضعیتی كاملاً خودكار و ناخودآگاه می شود و با القا و تلقین هدایت می شود. اما این ایده در هر صورت یك اسطوره است. چراكه روانشناسان اجتماعی در دهه 1980 میلادی به این نتیجه رسیدند كه موقعی كه مردم گروهی تشكیل می دهند، این طور نیست كه حس هویت خود را در گروه از دست بدهند. بلكه به خودشان در وضعیت عضویت در گروه فكر می كنند. این را روانشناس اجتماعی استپان رایچر از دانشگاه سنت آندراس اسكاتلند می گوید.
افراد با اهداف گروه در ذهن خود كنش نشان نمی دهند مگر این كه خودشان را به صورت اعضای آن گروه ببینند. در وضعیت هایی نظیر شورش های اخیر لندن، به نظر می رسد كه این هویت گروهی به طورخودبخودی شكل گرفته باشد. اما مطالعه شورش ها در انگلیس ظرف 30 سال گذشته حاكی از ساختاری پیچیده تر دارد.
به عقیده ریچر شورش ها نقطه انتهایی یك فرایند بسیار طولانی و ریشه دار ساخت حسی اجتماعی است. وی می گوید:«موقعی كه یك رویدادی به گونه ای باشد كه همگام و مطابق درك اجتماعی گسترده تری باشد، خیلی احتمال دارد كه ناگهان فرد خود را به عنوان عضو گروه ببیند.»
اگر احساس عمومی ساكنان تاتنهام، جایی كه اولین شورش در آن رخ داد، این بود كه تاكنون به وسیله پلیس مورد بدرفتاری قرار می گرفته اند، پس مرگ دوگان هم نشانه و مثال فاحش را برای تأیید احساس آنها فراهم می كند. (البته عوامل اقتصادی و اجتماعی دیگر هم در این بازی حضور دارند. در نتیجه شورش به شهرها و محلات دیگر هم گسترش می یابد) به این ترتیب وقتی مردم برای اعتراض در خیابان ها جمع شدند گروه روانی با ارزش های مشترك و با تعریفی واضح شروع به شكل گیری كرد.
مردم لندن در نهایت در مقابل شورش گران به خشونت روی آوردند، ولی این لزوماً به خاطر جنون اوباش یا به خاطر این كه گروه آنها از افرادی تشكیل شده بود كه تمایل به تجاوز نامحدود داشتند نبود. (دیلی میل گزارش داد: بسیاری از كسانی كه دستگیر شده و مقابل دادگاه رژه می رفتند ظاهراً زندگی های محترمانه ای داشتند.)
چیزی كه علم به ما می گوید این است اگر فكر كنیم جمع شدن افرادی با استعداد فردی برای خشونت غیرمنطقی است پس از درك آنها عاجز خواهیم بود. این را كلیفورد استات استاد رواشناسی اجتماعی در دانشگاه لیوپول می گوید.
تحقیقات قبلی استات و دراری از دانشگاه ساكس نشان داده كه جمعیتی تشكیل یافته از افراد غیرخشن هم می تواند راه خشونت در پیش بگیرد و هم نه. و این برخلاف آن چه پیش از این تصور می شد به خاطر این نیست كه چند تظاهر كننده خشن كنترل را در دست گرفته و افراد را تأثیرپذیر می كنند. بلكه فشاری یك سویه كه گاهی برضد یك جمعیت عمدتاً غیرخشن مورد استفاده قرار می گیرد می تواند نتیجه معكوس داشته باشد و وحدت گروه برضد مقاماتی كه به خشونت روی آورده اند را استحكام بخشد. این مبارزه كه حالا پویا شده می تواند رفتار گروهی را به سوی خشونت تغییر دهد و اعضای گروه یك احساس توانمندی همراه با سرخوشی پیدا كنند.
ریچر توضیح می دهد وقایع جمعیتی از افرادی كه قصد خشونت دارند را با بعضی از افرادی كه نمی خواهند خشن باشند را در كنار هم قرار می دهد و مقامات باید دنبال این پاسخ باشند كه این گروه چقدر خطرناك می شود. نكته این است كه افرادی در اصل خشن نیستند اما وقتی با رفتار خشن پلیس و فشار فیزیكی قرار می گیرند پلیس را عامل بالاگرفتن خشونت می بینند و رفتار آن را نامشروع قلمداد می كنند.
استات می گوید كه در این شرایط جمعیت خشن لزوماً از كنترل خارج نیست بلكه ممكن است به طور معنی دار و به عمد اقدام كند چراكه ارزش های (ما در مقابل آنها) در ذهنشان شكل گرفته. بنابراین این رفتار غیرمنطقی نیست.
تئوری های رفتار اجتماعی یك ایده قدیمی هم در خود دارند و آن این است كه افراد همه حس خودمسئولیتی خود را از دست می دهند كه رفتار بدوی نتیجه آن است. اما در واقعیت هیچ شورشی نمی تواند هم شامل اقدام جمعی و هم رفتار های فردی فرصت طلبانه باشد. ریچر توضیح می دهد بعضی از افراد ممكن است بخواهند یك جمعیت را به عنوان یك پوشش مورد استفاده قرار می دهند تا كارهایی را انجام دهند كه به طور معمول نباید انجام دهند. اما این اقدامات تك فكری لزوماً بیانگر رفتار گروه به عنوان كل نیست. حتی اگر در ظاهر چنین به نظر برسد.
درپایان، هویت گروه یك پیش شرط برای یك شورش است. مردم تنها هنگامی شورش می كنند كه فكر می كنند اقدامشان با جهان بینی گروه به عنوان كل در یك راستا است. ریچر می گوید كلید جلوگیری از شورش ها ممكن است تعامل منظم مقامات با افرادی از اجتماع باشد كه عموماً مخالف خشونت و غارت هستند. این امر درك نیازهای گروه و خواسته های آنها را پیشاپیش ممكن می كند. این مداخله اولیه می تواند امكان به وجود آمدن یك هویت گروهی خشن را پیش از شروع آن از بین ببرد.
زمانی این وقایع گسترش می یابد كه ما باور كنیم حمایت جمعی دیگران را داریم. به این ترتیب ریچر نتیجه می گیرد هیچ یك از شورش ها خودبخودی شكل نمی گیرند.

پرینت
1195 رتبه بندی این مطلب:
بدون رتبه

مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند

سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند
تماس با نویسنده

نوشتن یک نظر

این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمع‌آوری می‌کند تا بتوانیم نظرات درج شده در وب‌سایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خط‌مشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد.
افزودن نظر

ارتباط با نویسنده

x