تحلیل روانشناختی شخصیت دیکتاتورهای مخلوع مدیر ارشد رایشمند / دوشنبه, 23 اسفند,1395 / دستهها: علوم انسانی, پزشکی, روانشناسی ماجرای شورش مردم لیبی بر ضد معمر قذافی دیکتاتور این کشور با مرگ او پایان یافت. در طول ماه هایی كه قذافی در برابر شورش های عمومی در لیبی مقاومت می كرد، اظهارات عجیب و غریبی تحویل مردمش می داد. او انكار می كرد كه تظاهركنندگان از دست حكومت عصبانی هستند و حتی ادعا می كرد اگر درگیری ای هم اتفاق افتاده باشد نتیجه استفاده از مواد توهم زا بوده است. سایت ساینتیفیك آمریكن درباره شخصیت قذافی و دیكتاتورهایی كه به پایان راهشان رسیده اند با جرالد پاست استاد رشته روانشناسی سیاسی و امور بین الملل در دانشگاه جرج واشنگتن مصاحبه كرده است. پاست ویژگی های روانشناختی تعدادی از رهبران جهان را به رشته تحریر درآورده است. وی می گوید من مطمئن نیستم كه رهبران دیگری مثل قذافی وجود داشته باشند. بهار عربی به این دلیل برای بسیاری از دیكتاتورهای مستبد كه با سرعت گیج كننده ای سقوط كرده اند، تكان دهنده بوده كه حلقه ای از افراد به دورشان تشكیل شده. این افراد نمی گذارند آنها متوجه افول محبوبیتشان شوند. در نتیجه ممكن است این دیكتاتورها فهم و باور بسیار غیرواقعی ای داشته باشند. قذافی یك نمونه اغراق آمیز از این دیكتاتورها است. چنان كه قذافی بارها و بارها گفته است:«همه مردم من، دوستم دارند.» حقیقت این است كه این دست از رهبران هم باور دارند كه از حمایت گسترده مردمی برخوردارند و اگر تظاهرات عمومی برضد آنها وجود دارد، بازتاب تحریكات خارجی است. چنان كه حسنی مبارك رییس جمهوری رانده شده مصر نیز از توطئه های خارجی صحبت می كرد. این موضوع به ویژه درباره قذافی صادق است. وی یك نوع جالب از قیاسی تقریباً منطقی را به كار می برد:«مردم من همه مرا دوست دارند و كسانی كه بر ضد من تظاهرات می كنند، واقعاً مردم من نیستند و و این نتیجه تحریك خارجی است.» زبان قذافی خیلی قابل توجه است و جالب ترین نكته درباره آن این است كه به طور كامل با اول شخص مفرد صحبت می كند. مثل این كه می گوید:«مردم من، همه عاشق من هستند.» به عبارتی خیلی من محور است. یك مقایسه البته مضحك، مقایسه قذافی با چرچیل در طول جنگ جهانی دوم بود. چرچیل همیشه با اول شخص جمع صحبت می كرد و این راهی برای تقویت روحیه مردمش بود. او وقتی «ما» را به كار می برد برای تطابق یافتن با مردم است. این یك مورد قابل توجه از رهبری كاریزما است. اما قذافی فقط درباره خودش صحبت می كند. او خودش را خالق و سازنده لیبی می داند و در یكی از اولین نقل قول هایش گفته من لیبی را ساختم و می توانم خرابش كنم. اگر شما با گروهی از افراد چاپلوس احاطه شده باشید كه به شما آن چه را كه می خواهید بشنوید می گویند نه آن چه را كه لازم است بشنوید، ممكن است كاملاً از نظر سیاسی از واقعیت به دور بیفتید. این امر به ویژه در رابطه با صدام صادق بود. به طوری كه انتقاد از او به قیمت از دست دادن شغل یا زندگی افراد تمام می شد. هركسی می تواند به طور دایمی ستایش شود و بدرخشد و از مشاوره عاقلانه چشم بپوشد. علاوه براین چرخه های تملق، خودشیفتگی یك خصیصه رایج میان افراد مستبد است. من خودشیفتگی را یك توضیح خیلی قدرتمند برای نوع رفتار بسیاری از رهبران می بینم. آنها شماری از خصیصه های خودشیفتگی را نمایش می دهند. آنها واقعاً از خود مفهومی عالی دارند و به هر اطلاعاتی یا اندك اطلاعاتی كه خلاف این را نشان دهد بسیار حساسند. بنابراین ممكن است اگر كسی از آنها پرسش كند خیلی عصبانی شوند. موقعی كه تصویر آنها خرد شود چه اتفاقی می افتد؟ آن چه رخ می دهد چیزی است كه غضب خودشیفته نامیده می شود. بنابراین برای مثال صدام حسین هنگامی كه از كویت خارج می شود، چاه های نفت را به آتش می كشد. روابط بین فردی آنها خیلی پریشان است و خودشان را با آدم هایی كه به آنها احساس خوبی می دهند احاطه كرده اند. به این ترتیب اگر از چنین رهبرانی انتقاد كنید دچار یك مخاطره بزرگ می شوید. قذافی می گفت نمی تواند موقعیتش را با دیگران تقسیم كند چراكه مقامی ندارد. این به معنای واقعی كلمه درست است. او به عنوان راهنمای ابدی مردم لیبی منصوب شده و هیچ قدرت تسلطی برآنها ندارد. اما در حقیقت 20 درصد كمیته های مردمی وظیفه جاسوسی داشتند تا توطئه های مردم بر ضد او را بو بكشند. حتی وقتی كه مردم از لیبی فرار می كردند رد آنها را می گرفت و حتی كوشش كرد یك تبعیدی لیبی كه در آمریكا زندگی می كرد را به قتل برساند. قذافی بعضی علایم شخصیت مرزی را نشان می دهد. شخصیت مرزی به افرادی اشاره دارد كه در مرز بین اختلال اعصاب و جنون هستند. چنین كسانی كه اغلب می توانند عمكردی كاملاً عقلانی داشته باشند. اما ممكن است تحت فشارهای مشخصی به زیر مرز بروند و دریافت ها و ادراكشان تحریف و ناهموار شود و كنش هایشان مختل شود. یك مثال در مورد قذافی این است كه موقعی كه نیروهایش به سوی بنغازی پیشروی می كند و با مقاومت خیلی كمی می تواند این شهر را بگیرد، احساس تقریباً شكست ناپذیری به او دست می دهد. در این موقع قول می دهد دشمنانش را اتاق به اتاق جست و جو كند. از طرف دیگر، موقعی كه رنجیده می شود و موقعی كه زیر فشار قرار می گیرد و به ویژه موقعی كه به عنوان رهبری قدرتمند دیده نمی شود و وضعیت فعلی اوج آن است چهره دیگری را در روانشناسیش نشان می دهد و آن این نوعی جنگاور اصیل عرب است كه تمام قامت بر ضد نیروی برتر و عالی ایستاده است. یك مثال دیگر مربوط به دهه 1970 است. موقعی كه او اعلام كرد حق حاكمیت لیبی به 200 مایل در سواحل گسترش یافته گسترش یافته درحالی كه آب های بین المللی در 12 مایلی شروع می شود. او اعلام می كند هركس از این خط مرگ عبور كند سوژه حمله می شود. وقتی آمریكا گفت برنامه دارد تا در خلیج سیدرا مانور دهد و به داخل این منطقه 200 مایلی وارد شد قذافی جت هایش را برضد آنها به پرواز درآورد. اما بعد جالب بود كه گفت:«من می خواهم از ایالات متحده به خاطر این كه مرا به قهرمان جنگ جهانی سوم تبدیل كرد تشكر كنم.» ایستادن در مقابل یك دشمن برتر ارزش زیادی در جهان عرب دارد. دیکتاتورهایی مانند صدام حسین و معمر قذافی تا پایان باور دارند می توانند قهرمانانه در برابر دشمن بایستند و مردمشان از آنها حمایت می كنند. یك سری پرسش ها درباره چنین رهبرانی وجود دارد. آیا به تبعیدی باشكوه می روند {مثل رییس جمهوری سابق هاییتی} یا دست به خودكشی می زنند؟ قذافی اصرار می کند تسلیم نمی شود. «ما نمی توانیم به عقب برگردیم تا آخرین قطره خونمان ایستاده ایم. من با شما هستم. به جلو بروید.» و در یك بیانیه تلویزیونی دیگر می گوید بیرون بروید و سلاح هایتان را بردارید. همه شما.» این با رویه چرچیل متفاوت است. كسی كه توصیه می كرد مردم از لندن خارج شوند و به جایش خودش در شهر می ماند تا حمله رعدآسا را همراه مردم بریتانیا تحمل كند. او نوعی از نقش قهرمانی را دارد و دوباره به صورت اول شخص جمع می گوید:«ما ایستاده ایم و در برابر این ظلم مقاومت خواهیم كرد.» این به طور قابل ملاحظه ای الهام بخش است. اما رفتار قذافی باز هم به خودشیفتگیش برمی گردد. او زمانی كه خیلی مشكل دارد، كاری را انجام می دهد كه بیشتر خودشیفته ها انجام می دهند همدردی با درد و تحمل دیگران كه همه به خاطر او اوست. درباره مهارت کنترل بر خود تفاوت های جالب علایم افسردگی در چین و غرب پرینت 1481 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: دیکتاتورهای مخلوع شورش مردم تحلیل روانشناختی مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر