قول و قرارهای پوچ ازدواج
دختران دارای احساسات قوی و پاک هستند و به همین دلیل زودتر از پسران تحت تاثیر الفاظ و کلمات محبت آمیز قرار می گیرند و اگر نتوانند احساسات خود را در چارچوب عقل و منطق محصور سازند ممکن است در انتخاب شریک زندگی خود با مشکلاتی رو به رو شوند.
در ایستگاه قطار با امیر آشنا شدم وقتی که می خواستم خودم را به شهر محل تحصیلم برسانم، در همان نگاه اول عاشق شدم. در همان برخوردهای اولیه به امیر گفتم که اهل دوستی و این حرفها نیستم و اگر قصدش ازدواج است می توانیم به این رابطه را ادامه دهیم. امیر هم حرف من را تایید کرد و باعث دلگرمی بیشتر من شد اما هر وقت به امیر می گفتم که برای خواستگاری اقدام کن هر بار بهانه ای می آورد. امیر وقتی که متوجه شد من از این مسئله ای ناراحتم یک روز خواهر و همسر برادرش را برای دیدن من آورد، خیلی برخورد خوبی داشتند. خواهرش همان روز به من گفت خیالت راحت باشد ما حتماً برای خواستگاری می آییم ولی تو باید کمی صبر کنی و به ما زمان بدهی ، امیر هنوز سربازی نرفته و شغل مناسبی ندارد. زمانی که این مشکلات حل شود چه کسی از تو بهتر؟ این دیدار ته دلم من را قرص کرد. امیر به سربازی رفت و من منتظر بودم که بر گردد در این دو سال ارتباطمان کمتر شده بود ولی هنوز قول خواستگاری را تکرار می کرد. خواستگاران بسیار خوبی داشتم که از همه لحاظ موقعیت بهتری نسبت به امیر داشتند، اما من به قولی که به امیر داده بودم پایبند بودم و همه آنها را با بهانه ای رد می کردم، خانواده ام مشکوک شده بودند. تا اینکه دو سال باقی مانده درسم تمام شد و به شهر خودم برگشتم، امیر هم سربازیش تمام شده بود، هر روز ارتباطمان کمتر می شد احساس می کردم دیگر امیر علاقه ای به دیدار من ندارد.
تااینکه یک بار وقتی تلفنی صحبت می کردیم از امیر خواستم که زودتر به خواستگاری بیاید ولی او دوباره بهانه آورد، وقتی که اعتراض کردم حق به جانب گفت، خانواده اش راضی نمی شوند که به خواستگاری من بیایند، گفت مادرش دختردیگری را برایش در نظر گرفته و بیشتر مراحل هم انجام شده ، من با شنیدن حرف های امیر در بهت فرو رفتم ولی او در کمال آرامش گفت که این رابطه از اول هم اشتباه بوده و بهتر است من هم به دنبال زندگی خودم بروم و تلفن را قطع کرد.
آن روز ضربه بزرگی به من وارد شد، مدتی دچار افسردگی شدم، هر چقدر خانواده ام تلاش کردند که بفهمند چه اتفاقی افتاده، من مهر سکوت بر لبانم زدم دوست نداشتم بدانند بخاطر بزرگترین اشتباه عمرم بهترین موقعیت های زندگی ام را ازدست داده ام، کاش آن روزها گول حرفهای امیر را نمی خوردم، کاش...
این روایت سرگذشتی واقعی است از دختری ساده اندیش که بهترین سالهای زندگیش را به پایه دروغی بزرگ گذراند.
اجازه دهید مسیر انتخاب همسر برای شما مسیر صحیح و بدون هر گونه نیرنگ باشد
ساده اندیش نباشید
رابطه دختر و پسر قبل از ازدواج یکی از موضوعات مبتلا به جوامع امروزی است. دختران و پسرانی که به اصول اخلاقی پایبند هستند هرگونه رابطه رادر چارچوب عرف و شرع می پذیرند و از این مقوله خارج هستند. در این جا دو دسته از جوانان باقی می مانند، دسته ای که خود خواسته به اینگونه از روابط وارد می شوند و دسته ای دیگر که ساده انگارانه تصور می کنند این روابط می تواند در محیطی سالم منجر به ازدواج شود. روی سخن ما در اینجا با اینگونه از جوانان به خصوص دختران جوان است که در این گونه ارتباطات بیشترین آسیب را می بینند، پس بهتر است به این توصیه ها توجه کنند:
*اگر پسری به شما قول ازدواج می دهد اگر قصد سوء استفاده هم داشته باشد، باید با چهره ای زیبا و موجه جلو بیاید او قطعاً به شما نخواهد گفت که قصد سوء استفاده از شما را دارد پس بهترین راه حل برای او دادن وعده دروغین ازدواج است.
*اگر پسری واقعاً قصد ازدواج هم داشته باشد چه امری میتواند تضمین کننده این مسئله باشد که بعد از گذشت مدتی نظرش تغییر نکند و یا به هر بهانه ای کوچک و بزرگی به سراغ دختردیگری نرود، وقتی تعهدی در میان نباشد هیچ پشتیبانی از شما حمایت نمی کند.
*اگر پسری واقعاً به شما علاقه داشته باشد باید بتواند این عشق و علاقه را به مرحله اثبات برساند و تنها راه اثبات این عشق خواستگاری رسمی به همراه خانواده از دختر مورد علاقه اش است.
*و در آخر باید گفت دختران دارای احساسات قوی و پاک هستند و به همین دلیل زودتر از پسران تحت تاثیر الفاظ و کلمات محبت آمیز قرار می گیرند و اگر نتوانند احساسات خود را در چارچوب عقل و منطق محصور سازند ممکن است در انتخاب شریک زندگی خود با مشکلاتی رو به رو شوند. پس به راحتی فریب حرف های مردان را نخورید و اجازه دهید مسیر انتخاب همسر برای شما مسیر صحیح عادی و بدون هر گونه فریب و نیرنگ باشد.