سخنی از بزرگان...

حد تعارف

حد تعارف
مدیر ارشد رایشمند

بى شك فرهنگ ایرانى ویژگى هاى خوب زیادى دارد، ولى بهتر است بعضى ویژگى هاى فرهنگى مان را نقد كنیم. مثلاً تعارف در فرهنگ ما نشانه محبت است و به خاطر این ویژگى فرهنگى چه بسا احساس حمایت و امنیت مى كنیم. شاید غربى ها هم از آن طرف بام مى افتند كه اصلاً باهم تعارف ندارند. ولى گاهى پافشارى و افراط در یك كار مى تواند خیلى بیشتر از آن چه به نظر مى رسد، زیان آور باشد.
 
به این داستان توجه كنید:
شغل رانندگى در یك شركت خارجى را با شرایط و درآمد خوب به سختى به دست آورده بود. به زودى با مرد فرانسوى اى كه راننده اش شده بود، دوست شد، به طورى كه وقتى مادر و خواهر مرد فرانسوى به ایران آمدند، از او خواست براى گردش در چند شهر همراهى شان كند. مرد فرانسوى كه به آثار تاریخى ایران علاقه داشت از مدتها پیش برنامه ریزى كرده بود در مدت ۱۰ روز چند شهر مشهور را به خانواده اش نشان دهد. او مى خواست چهار شب ، اتاقى را در هتلى در اصفهان رزرو كند، ولى راننده اصرار مى كرد كه آنها در اصفهان باید به جاى هتل به خانه مادرش بروند. با این حال، مرد فرانسوى براى شب اول اتاق را رزرو كرد.
 
اما وقتى آن ها به اصفهان رسیدند، تعارف هاى راننده كارگر افتاد و او عاقبت فرانسوى ها را به خانه مادرش برد تا شب را آنجا بخوابند. با این كار، هم مى خواست ارادت ومحبت خود رابه رئیسش نشان بدهد و هم به اصطلاح براى فامیلش كلاس بگذارد. اما قضیه به همین جا ختم نشد. راننده تا ۳ روز هر ظهر و هرشب، فرانسوى ها را به خانه یكى از افراد فامیلش مى برد و میزبانان هم طبق عادت ایرانى سفره هاى رنگین مى چیدند و با اصرار از میهمانان مى خواستند بیشتر و بیشتر بخورند. مادر و خواهر مرد فرانسوى از «میهمان نوازى» ایرانى خوششان آمده بود، ولى مرد فرانسوى كه هدفش نشان دادن جاذبه هاى جهانگردى ایران به خانواده اش بود، حسابى كلافه شده بود. او عاقبت با به راه انداختن دعوایى با راننده اش خود را خلاص كرد. با آن كه در آن چهار روز نتوانسته بود حتى یك اثر تاریخى را به خانواده اش نشان بدهد، اما چیزى كه بیشتر عصبانى اش كرد این بود كه فهمید شبى كه در هتل اتاق رزرو كرده بود، راننده اش به جاى او در هتل خوابیده است!
 
وقتى در سطوح كلان تر با هم تعارف مى كنیم
ممكن است عجیب به نظر برسد، ولى افراط در تعارف توانسته در عرصه هاى سیاسى و اقتصادى كلان و صنعت نیز تأثیر بگذارد. سفارش و آشنابازى از ناگوارترین اتفاقاتى است كه در اقتصاد ما رخ مى دهد و دلیل آن در بسیارى از مواقع «تعارف داشتن» است.
 
مهندس شرزه مرید، از مدیران صنایع، به نمونه هایى از تعارف در صنعت واقتصاد اشاره مى كند و مى گوید: «ملموس ترین تعارف ها میان رئیس و مرئوس است. آنها هر دو كجدار و مریز با هم كار مى كنند. به جاى این كه مستقیم با هم صحبت كنند، كوتاه مى آیند. به عبارتى، رئیس و مرئوس هردو فقط مى خواهند یكدیگر را نگه دارند. این روش به ضرر همه تمام مى شود. از سوى دیگر، موضوع سفارش پیش مى آید. بعضى از مدیران از روى تعارف مجبورند براى كسى كارى درست كنند و فرد معرفى شده را سر آن كار بگذارند. از این رو چه بسا فردى كه شایستگى لازم را ندارد از روى تعارف جایى قرار مى گیرد كه شایستگى اش را ندارد. این آدم مى تواند محیطى را فاسد كند.
 
به این ترتیب، بسیارى از سازمان ها بى جهت بزرگ و فربه مى شوند. این اتفاق در سازمان هاى اقتصادى بزرگ دولتى رخ مى دهد كه با پول نفت ایجاد شده اند و كسى دقت نمى كند كه ممكن است چه ضررهایى به جامعه برسد. این روایت وجود دارد كه از میان افرادى كه مى شناسید، كسى را انتخاب كنید. ولى خیلى وقت ها ما این روایت را به این شكل برمى گردانیم كه میان فرد شایسته و فردى كه مى شناسیم، فردى را كه مى شناسیم انتخاب مى كنیم. در حالى كه حتماً منظور روایت این بوده كه میان دو آدمى كه در یك سطح شایستگى قرار دارند، آن را كه مى شناسیم بر دیگرى برترى دهیم. اهمیت روابط موجب مى شود تا افراد براى مستحكم كردن روابطشان هدیه هاى گران قیمت به دیگرى بدهند و یاكسى را به شام و ناهار دعوت كنند تا اصطلاحاً او را نمك گیر كنند».
 
نتیجه بدیهى چنین روابطى گسترش فساد اقتصادى است. اما كشورهایى كه چنین روابطى در آنهاكمتر است، چه جایگزین هایى پیدا كرده اند؟
 
مهندس مرید مى گوید:«در كشورهاى پیشرفته در درجه اول مى كوشند میان شهروندان این تفكر را جا بیندازند كه هركسى باید بتواند احساساتش را به درستى بیان كند. چه این فرد رئیس باشد و چه مرئوس، باید حرفش را رك بگوید. هركسى ممكن است براى خود دلایلى داشته باشد كه باید بتواند این دلایل را بیان كند. درحالى كه در فرهنگ ما این چنین است كه هركسى سعى مى كند حرفش را توى لفافه بگوید و با استعاره حرف بزند. اما مشكل اصلى این است كه ما ایرانى ها حفظ رابطه را به نتیجه ترجیح مى دهیم. دلیلش هم این است كه در كشورمان ضوابط اجتماعى قوى نداریم و ضوابط موجود را قوى اجرا نمى كنیم. بنابراین ، ترجیح مى دهیم رابطه مان را به هر وسیله نگه داریم و براى این كار هم كوتاه مى آییم، حتى اگر به ضررمان تمام شود.
 
در نتیجه نبودن ضوابط، همه جا با هم تعارف داریم. به خاطر همین كه مى خواهیم دیگرى را براى خودمان نگه داریم تعارف مى كنیم و با این تعارف ها رابطه را حفظ مى كنیم. اما گاهى به جایى مى رسیم كه مى بینیم زیاد با طرف كنار آمده ایم و یك دفعه رابطه را كاملاً قطع مى كنیم و این ماجرا نتیجه منفى دارد. در حالى كه در كشورهاى دیگر یك رابطه ممكن است براى مدتى خراب شود ولى از بین نمى رود و بعد از مدتى دوباره برقرار مى شود.
 
البته در كشورهاى پیشرفته افراد اصلاً با هم تعارف ندارند و ممكن است رئیس رك مرئوسش را اخراج كند. آنها كه با هم تعارف ندارند ولى اتحادیه هاى قوى دارند. آنها ضابطه دارند و همه طبق ضابطه رفتار مى كنند. آنها یاد گرفته اندكه نباید از فرمان رئیس سرپیچى كنند و رئیس هم طبق مقررات رفتار مى كند و مقررات را مو به مو اجرا مى كند. در حالى كه ما آموخته ایم رابطه قوى داشته باشیم، خوب رفیق شویم، رگ خواب طرف را به دست بیاوریم، طرف را نمك گیر كنیم و ... تامنافع مان را تأمین كنیم و یا مانع از این شویم كه با ضابطه با ما برخورد شود. براى رسیدن به این هدف ها هم به تعارف متوسل مى شویم. در صورتى كه اگر ضابطه قوى وجود داشت این اتفاق رخ نمى داد».
 
تعارف هاى چرب و شیرین
تعارف به تدریج در تهران كم و كم تر مى شود. ولى در بسیارى از شهرستان ها به قوت خود باقى است. همه ما نمونه هایى از این موارد در ذهن داریم. یكى از شهروندان چنین تعریف مى كند :«به هیچ وجه نمى توانیم به قصد سیاحت به شهرستان خود برویم چون آن قدر باید از این خانه به آن خانه برویم كه دیگر وقتى براى سیاحت باقى نمى ماند. هتل هم نمى توانیم برویم. چون به فامیل بر مى خورد. سال گذشته فرصت كوتاهى براى مسافرت پیدا كردیم و تصمیم گرفتیم در شهر خود و چندشهر دیگر چرخى بزنیم.
 
به یكى از فامیل اطلاع دادیم به خانه اش مى رویم. غروب به خانه شان رسیدیم. براى شام مجبورمان كردند چند بشقاب دلمه چرب بخوریم. تا نیمه شب ، شب نشینى و گفتیم فردا پیش از ظهر از خانه شان مى رویم. حسابى از كوره در رفتند و بارانى از تعارف هاى رایج مثل «ما را لایق نمى دانید» و ... به سرمان ریختند. صبح زود صداى دیگ و قابلمه از آشپزخانه شنیدیم. گوشى دستمان آمد كه تدارك ناهار مى بینند. باز هم تكراركردیم فرصت زیادى نداریم و باید برویم. عاقبت با حالت قهر گذاشتند برویم و شكایت مان را به همه فامیل بردند!»
 
نكته دیگر این است كه از نظر بسیارى از مردم ما، مهمترین نكته درمیهمانى چیدن سفره رنگین و به زور غذاخوراندن به میهمان است و به این ترتیب میهمان را كاملاً در موقعیت سختى قرار مى دهند. درحالى كه از حقوق میهمان است كه اگر به خانه شما سر مى زند راحت باشد نه این كه از جنبه دیگرى در مضیقه قرار گیرد.
 
برخى حتى از تعارف هاى بیجا دچار صدماتى شده اند . یك شهروند مى گوید: «من به كسى كه مسافر است یا در شهرى دیگر است زیاد تعارف نمى كنم. چون ممكن است در جاده یا راه ها اتفاقى برایش رخ دهد و من در این صورت اصلاً خودم را نمى بخشم.» او به یاد مى آورد كه اصرار و تعارف زیاد به دو جوان موجب شد آنها خانه میزبانشان را آخر شب ترك كنند و همان شب به سختى تصادف كردند و كشته شدند.
 
در تهران مردم به تدریج عادت تعارف را به دلیل مشغله زیاد و ترافیك و... ترك مى كنند. به عنوان مثال یكى از شهروندان تعریف مى كند : «یكى از آشناهایم كه مى دانست به زودى اسباب كشى مى كنم مدام مى گفت اگر خواستید اسباب كشى كنید به كمك تان مى آیم. اما در مدت اسباب كشى اصلاً پیدایش نشد. بعد از چند روز زنگ زد دارم مى آیم كمك. وقتى وارد شد دیدم چنان لباس پوشیده كه انگار مى خواهد برود عروسى. در نتیجه به او گفتم كارهایى كه باقى مانده طورى است كه باید خودم انجامشان دهم».
 
درواقع اگر نمى توانیم یا حتى نمى خواهیم كارى براى كسى انجام دهیم لزومى ندارد مدام به او تعارف كنیم تا بعداً ناچار شویم به اصطلاح خودمان را جلویش آفتابى نكنیم یا خودمان را به كوچه على چپ بزنیم.
 
چرا تعارف مى كنیم؟
كارشناسان مى گویند بسیارى از مؤلفه هاى فرهنگى كه راه افراط و تفریط مى پیمایند، به خاطر شرایط تاریخى به این مسیر كشیده شده اند.
 
یكى از دلایلى كه ما این قدر با هم تعارف داریم این است كه بیشتر ملت تاجرى بوده ایم تا تولید كننده و اصل در تجارت مردم دارى است و ما تعارف را یكى از روش هاى مردم دارى مى دانیم. در فرهنگ ما مرید و مراد و گنده لات و مرشد وجود دارد. براساس این فرهنگ مامى گوییم كه شاگرد باید مقابل استاد سر به زیر باشد و شاید كلماتى نظیر مخلصیم و چاكریم از این ریشه گرفته باشد. برخى نیز مى گویند در گذشته هاى دور كه مردم گرسنه و فقیر بوند، گرسنگان به بهانه احوالپرسى به خانه افراد متمول مراجعه مى كردند و در آن موقع رسم بود صاحب خانه به این افراد غذایى مى داد یا اگر آشنا بودند آنها را به خانه دعوت و از آنها پذیرایى مى كرد. اما حال این سنت به این شكل درآمده كه میزبان با اصرار، میهمان را نگه مى دارد و به اصرار به او غذا و نوشیدنى مى خوراند.
 
از موردى مثل رانندگى كه بگذریم، ما ایرانى ها در برخورد، پذیرایى و همه چیز با هم تعارف داریم. اما باید یاد بگیریم كه گاهى اوقات صریح و رك بودن بیشتر كارگشاست. ما مى توانیم فرهنگ مان را در حد اعتدال نگه داریم و در مواقع لازم هم رك باشیم. سود این كار خیلى بیشتر از ضرر اصرار در نگه داشتن فرهنگى است كه از حالت طبیعى خارج شده است.

چاپ
1043 رتبه بندی این مطلب:
بدون رتبه

مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند

سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند
تماس با نویسنده

نوشتن یک نظر

این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم.
افزودن نظر

انتخابگر پوسته

ارتباط با نویسنده

x