سخنی از بزرگان...

جدال فیزیک و متافیزیک

مدیر ارشد رایشمند

 

اغلب در زندگی روزمره خود ملاحظه می‌كنیم كه در اثر وجود یك ناسازگاری بین ذهن ما و جهان خارج ، نظریات عجیب و غریبی اظهار می‌كنیم. این نظریه پردازی از سرشت مبهم و ناموزون ما ناشی می‌شود. البته باید توجه داشته باشیم كه نظریه پردازی علمی چیزی كاملا متفاوت از این موردی است كه اشاره شد. در نظریه پردازی علمی ، انسان به صورت مستقیم با جهان خارج درگیر می‌شود و ذهن در مواجهه مستقیم با آن آزاد است و لذا جهان در حكم فاعل و ذهن در حكم منفعل می‌باشد. اما در نظریه پردازی كه ما اشاره كردیم، جای این دو عوض می‌شود. در علم فلسفه از این نوع نظریه پردازیها عموما تحت عنوان متافیزیك یاد می‌شود...

اگر تاریخ علم را مرور كنیم، ملاحظه می‌كنیم كه همواره از روزگارهای قدیم رابطه بین علم و فلسفه ، خصوصا بین فیزیك و متافیزیك در نوسان بوده است. به عنوان مثال در زمان گالیله به دلیل حكومت افكار ارسطویی ، دانشمندان در ارائه نظریات علمی با مشكلات بسیاری مواجه بوده‌اند. اما تاریخ فلسفه ، مخصوصا بعد از دكارت تحولاتی در این زمینه پدیدار شد. فلسفه بعد از دكارت فلسفه‌ای است كه نقش علوم تجربی ، خصوصا فیزیك را در براندازی نظامهای فلسفی مهم می‌داند. مثلا نظریه‌هایی در باب زمان و مكان و حركت كه توسط نیوتون ارائه گردید، در فلسفه نیز تاثیر گذار بودند. به همین ترتیب در اوایل قرن بیستم نظریه نسبیت عام انیشتین طلوع كرد كه برداشتی بدیع و متفاوت از زمان و مكان و حركت ارائه داد و تاثیرات دیگری را در حوزه فلسفه به همراه داشت.

در این دوران فیلسوف ذهن خود را در برابر جهان خارج و تاثیرات آن منعطف می‌گرداند. بنابراین متافیزیك نیز جنبه‌های واقع بینانه اندیشیدن را مد نظر قرار می‌دهد. پس در این دوران فیلسوف شخصی واقع گرا است كه ذهن خود را از دام وسوسه‌های تخیل رهانیده و به جهان مانند یك پدیده عینی و نه ذهنی نگاه می‌كند و لذا تعجب او و طرح پرسشهایش راهگشای علوم تجربی است و دیگر علم تجربی را كفر و عالم تجربی را كافر نمی‌پندارد.

رابطه فیزیك و متافیزیك در قرن بیستم

 


پس از اینكه آراء اعضای حلقه وین ، همچون پتكی سخت و سنگین بر سر متافیزیك رایج فرود آمد و آن را بی‌معنی اعلام داشت، حریف دیرینه و سر سخت حلقه وین ، كارل ریموند پوپر بر آن شد تا متافیزیك را دوباره احیا نماید. در قرن بیستم ما شاهد تحدید میان علم خصوصا فیزیك و متافیزیك هستیم. علم گزینه با معنای فعالیتهای دانشمندان تجربی بوده و متافیزیك امری نظری و بی‌معنا است كه سرگرمی عمده فلاسفه مدرسی است. این تحدید همواره به صورتهای گوناگون مطرح شده است. حتی می‌توان در نظریات ویتگنشتاین نیز رد پاهای آن را یافت.

او در رساله خود گزاره‌های متافیزیكی را بی‌معنی دانسته و در پژوهشهای فلسفی كه خود ردی است بر رساله منطقی- فلسفی جانب معنا را گرفته و باز رای پیشین خود را حفظ می‌كند. اما از نظر دانالد گیلیس در كتاب فلسفه علم در قرن بیستم ، ویتگنشتاین مرتكب اشتباهی فاحش شده است. او از ریاضیات محض مثال می‌زند كه در یك فعالیت و پژوهش كاملا نظری و فارغ از تجربه شكل می‌گیرد و بعد در فیزیك بكاربرده می‌شود و پس از آنكه فرضیه‌ای ارائه شد، در عمل مورد آزمون واقع می‌شود و اگر از آزمون به سلامت بیرون آمد ثبت می‌گردد. آیا مفاهیم و یافته‌های ریاضیات محض قبل از اینكه در فیزیك الهام گر فرضیه‌ای جدید باشند، بی‌معنی هستند؟ حال و روز گزاره‌های متافیزیكی نیز این چنین است.

پوپر در كتاب منطق اكتشاف علمی ، فصلی را به رابطه میان علم و متافیزیك اختصاص داده است. او مثالهای فراوانی را در دفاع از متافیزیك ارائه می‌كند. به عنوان مثال نظریه اتمی در زمان متفكران قبل از سقراط مثل لوكیپوس و ذیمقراطیس یك مورد كاملا متافیزیكی بود. اما همین نظریه كه جنبه متافیزیكی داشت، در ابتدای قرن نوزدهم توسط دالتون برای حل برخی مسائل در شیمی بكار گرفته شد. پس از آن در اواسط قرن نوزدهم ، ماكسول آن را در نظریه جنبشی گازها وارد ریاضی فیزیك كرد. این مثال خود دلیل محكمی بر معنی‌دار بودن گزاره‌های متافیزیكی است.

 

 

 

عقیده پوزیتیویسم


اساس پیدایش پوزیتیویسم منطقی به قرن بیستم و به حلقه وین و اعضای فعال و انقلابی آن بر می‌گردد. حلقه وین عبا رت از جلسات هفتگی عده‌ای فیزیكدان و ریاضیدان بود كه راجع به مسائل فلسفی به بحث و تبادل نظر می‌پرداختند. از جمله این افراد می‌توان به شلیك ، نویرات ، وایزمن ، هانس هان ، هربرت فایگل و برخی دیگر اشاره كرد. پس از اینكه آرا و عقاید اعضای حلقه انتشار یافت، دانشمندان و فلاسفه دیگری از جمله كارناپ و گودل نیز بدان گرویدند.

كارناپ بعدها در سال ۱۹۲۶ یكی از تاثیر گذارترین پوزیتیویست‌های منطقی شد. نشریه شناخت ، مجموعه‌ای بود كه مقالات پوزتیویست‌ها را منتشر می‌ساخت. پوزیتیویسم منطقی بر پایه سه اصل عقیدتی عمده قرار دارد كه شامل تمایز میان تحلیل و تركیب ، اصل تحقیق پذیری ، برنهاد فرو كاستی و نقش مشاهده است.

 

 

 

 

سخن آخر


البته آنچه ارائه شد مجومه‌ای از مطالبی است كه افراد گوناگون در باب فیزیك و متافیزیك ارائه دادند. شاید كم نباشند تعداد فیزیكدانانی كه مسائل متافیزیكی كاملا پذیرفته و به آن اعتقاد دارند. اما آنچه مهم است، یاد آوری این دو مطلب است كه اولا اظهار نظر قطعی در این باب مستلزم داشتن اطلاعات بسیار وسیع و گسترده از هر دو مورد می‌باشد. و شخص باید هم در زمینه فیزیك و هم در زمینه متافیزیك صاحب نظر باشد تا بتواند نظری قاطع و راسخ در این باب داشته باشد.

نكته دیگر این كه اگر ذهن و علم ما قادر به توجیه برخی رویدادها نیست، دلیلی برای رد آن وجود ندارد. چه بسا در تاریخ علم موارد متعددی وجود داشته است كه در زمان مطرح شدن به دلیل ناقص بودن علم بشری ، دانشمندان قادر به قبول آنها نبوده‌اند. اما پیشرفت علم در زمانهای بعد این مورد را به اثبات رسانده است.

 

 

پرینت
2206 رتبه بندی این مطلب:
بدون رتبه

مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند

سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند
تماس با نویسنده

نوشتن یک نظر

این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمع‌آوری می‌کند تا بتوانیم نظرات درج شده در وب‌سایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خط‌مشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد.
افزودن نظر

ارتباط با نویسنده

x