تا نابودی جهان هستی چقدر زمان باقی است؟

ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ

تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو

تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق می‌کند شب همه شب دعای تو
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی می‌کشم از برای تو
دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار
گوشه تاج سلطنت می‌شکند گدای تو
خرقه زهد و جام می گر چه نه درخور همند
این همه نقش می‌زنم از جهت رضای تو
شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر
کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو
شاهنشین چشم من تکیه گه خیال توست
جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو
خوش چمنیست عارضت خاصه که در بهار حسن
حافظ خوش کلام شد مرغ سخنسرای تو

شما در پاسخ به

نظر شما اضافه شد، اما ابتدا باید تایید شود.

نظر خود را برای ما بنویسید
لطفا نام خود را وارد کنید
لطفا آدرس ایمیل خود را وارد کنید لطفا آدرس ایمیل معتبر وارد کنید
لطفا یک نظری بنویسید
ثبت و ارسال