چگونه اخلاقی و اجتماعی باشیم؟
چرا با وجود انواع كتاب هاى اخلاقى در فرهنگ و تاریخ ما كه با ظریف ترین شكل، اصول تربیتى را آموزش مى دهند و بسیارى از آنها مانند گلستان سعدی شهرت جهانى نیز دارند، جاى خالى برخى از اخلاقیات در روابط اجتماعى به چشم مى خورد؟
وقتى كتب اخلاقى در كتابخانه ها خاك مى خورند
زمانى والدین وظیفه خود می دانستند كه اصول تربیتى را به فرزندانشان آموزش دهند. بسیارى از آنها آموزش خود را با ضرب المثل ها و داستان هاى اخلاقى كتاب هایى نظیر بوستان و گلستان و منطق الطیر و ... همراه مى كردند تا آموزش شیرین باشد و در روح كودك ریشه بدواند. حتى معلم ها از این نكات در آموزش اصول تربیتى بهره مى بردند. به این ترتیب كودكان از طریق كتاب هاى اخلاقى مى آموختند كه از دروغ و بدى دورى كنند و یاد مى گرفتند در هر شرایطى چگونه رفتار كنند و روابط اجتماعى شان را چگونه سامان دهند. بعد خود بچه ها به این کتاب ها علاقه مند می شدند و بقیه سال های عمرشان را هم با آنها سپری می کردند و نکات اخلاقی بی شماری از این کتاب ها یاد می گرفتند.
زندگى جدید مردم را از این مضامین دور كرده است. والدین بیشتر وظایف تربیتى خود را به مدارس واگذار كردند و البته مدارس هم توانایى حمل این بار سنگین را نداشتند. به خاطر همین است كه كارشناسان تأكید مى كنند والدین باید نقش تربیتى سنتى خود را مجدداً به عهده بگیرند و همه چیز را به آموزش هاى مدرسه نسپارند.
به این ترتیب جامعه ما پر از آدم هایى شده كه به یكدیگر سلام نمى كنند. با احترام با هم صحبت نمى كنند. از یكدیگر تشكر نمى كنند. به هم لبخند نمى زنند و اغلب بغ كرده و اخم آلودند و درست به حرف مخاطب گوش نمى دهند... . این مشكلات در نسل هاى جدید بیشتر است و متأسفانه كودكان زیادى را مى بینیم كه حتى ساده ترین اصول تربیتى را رعایت نمى كنند. اما در برخى از جوامع دیگر و به ویژه جوامعى كه از نظر اقتصادى پیشرفته محسوب مى شوند چنین مشكلاتى كمتر به چشم مى خورد.
سینا امیرى كارشناس مدیریت مى گوید: «در كشورهایى كه از نظر اقتصادى پیشرفته هستند، این منطق سود است كه آنها را به آموزش نكات تربیتى و آموزش روابط اجتماعى صحیح وادار كرده است. به عبارتى همه مى دانند كه اگر به طور صحیح رفتار نكنند، كسى از آنها خرید نمى كند و نمى توانند در حرفه شان بقا داشته باشند. در نتیجه والدین به كودكان مى آموزند كه اگر مى خواهند آینده موفقى داشته باشند، باید اصول تربیتى را رعایت كنند.
در این مسیر والدین مى كوشند خودشان الگوى خوبى براى كودكان باشند. بنابراین جاى تعجب نیست كه به عنوان مثال والدین یك كودك از او خواهش مى كنند، كارى را انجام دهد. مدیریت كلان این كشورها هم به این نتیجه رسیده است كه لازم است مردم نكات تربیتى را رعایت كنند. در نتیجه در مدارس این كشورها ابتدایى ترین اصول تربیتى و روابط اجتماعى صحیح آموزش داده مى شود. كودكان یاد مى گیرند درست راه بروند، صحیح بنشینند، به یكدیگر سلام كنند، عصر بخیر و روز بخیر بگویند و ... واقعیت هم این است كه رفتار صحیح با آموزش نسبت مستقیم دارد و هر چه آموزش بیشتر و صحیح ترى داده شود، انسان هاى با فرهنگ ترى خواهیم داشت".
ما خیلى از همشهرى هایمان را مى بینیم كه از این كه احساس مى كنند درست رفتار نمى كنند ناراحت اند و این را به زبان مى آورند. این از جهتى ناراحت كننده است چون مردم خود را سرزنش مى كنند و دچار خود كم بینى مى شوند. ولى از جهت دیگرى هم مثبت است چون نشان مى دهد كه آنها تشنه آموختن هستند و مى توان بسیارى از رفتارها را تصحیح كرد.
توجه به آموزش از جهتى اهمیت بیشترى پیدا مى كند كه فناورى نیز وارد عرصه زندگى مردم شده است. ورود ابزارى نظیر اینترنت و وسایل حمل و نقل عمومى نظیر خودرو و مترو از آن جمله است. چنان كه بارها گفته شده ابتدا خودرو وارد كشور ما شده و سپس فرهنگ استفاده از آن آمده. بنابراین هنوز به آموزش هاى زیادى در این باره نیاز است.
بهترین مكان ها براى آموزش نكات تربیتى و اخلاقى و روابط اجتماعى صحیح به كودكان خانواده و مدرسه است. بنابراین بهتر است در ابتدا والدین آموزش ببینند. براى رسیدن به این هدف مى توان كلاس هایى برایشان برگزار كرد. مدرسه هم اهمیت زیادى دارد. به شرط این كه مدارس از حالت كتاب محورى خارج شوند. مسئولان مدرسه باید درك كنند كه بچه ها در این سنین در مرحله اى از ساختن مفهوم ذهنى هستند.
به طور كلى معلمى مى تواند مفاهیم اخلاقى و تربیتى را خوب آموزش دهد كه عشق به كارش داشته باشد و خودش به خوبى از نكات تربیتى آگاه باشد و بتواند با دانش آموزان ارتباط صحیح و مؤثر برقرار كند و این نكات را به آنها هم بیاموزد. معلمانى كه با كتب اخلاقى ایرانى آشنا هستند، طبیعتاً مى توانند براساس فرهنگ و هویت ایرانى نكات آموزنده بیشترى را با ظرافت به دانش آموزان بیاموزند. از طرف دیگر معلم باید صبور و بردبار باشد و شوق آموختن را در بچه ها ایجاد كند. وگرنه بچه ها تمایلى به آموختن این نكات نشان نمى دهند. یا این نكات در آنها درونى نمى شود و در محیط خارج از مدرسه و با برداشته شدن اجبار فراموش مى شود. در حالى كه به نظر مى رسد معلمان كمى از این ویژگى ها برخوردار هستند. بنابراین آموزش معلمان را نیز باید مورد توجه قرار داد.