سخنی از بزرگان...

کیفیت آموزش مدارس به چه تغییراتی نیاز دارد؟

کیفیت آموزش مدارس به چه تغییراتی نیاز دارد؟
مدیر ارشد رایشمند

كیفیت آموزش در مدارس ما نیاز به اصلاح دارد تا دانش آموزانی برای پیشبرد اهداف یك كشور در حال توسعه تربیت شوند. رسیدن به این هدف نیازمند ایجاد تغییراتی است كه هم مسئولان نظام آموزشی و هم همه كارشناسان و حتی والدینی كه دانش آموزی در خانه دارند ضروری می دانند.
براساس چشم انداز ایران ۱۴۰۰ فردی باسواد تلقی می شود كه بتواند متون معمولی نظیر تابلوهای اخبار، اطلاعات، جراید و نشریه های عمومی را بخواند، در حد نیازهای متعارف مفاهیم ریاضی و حساب را درك كند، با مراكز اداری، اجتماعی و فرهنگی مكاتبه كند و بتواند دست كم ارتباط نوشتاری با مراكز مورد نظر برقرار كند، از اخبار و اطلاعات روزمره استفاده كند، در فعالیت های اجتماعی مشاركت فعال داشته باشد، از شبكه های بین المللی اطلاعات و اخبار علمی، در حد دانش و مهارت مربوط به شغل خود بهره لازم را ببرد و سرانجام از ابزارهای فناوری جهان امروز نظیر رایانه ها در زمینه های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ‎... بهره برداری نماید.
همچنین حس نظم پذیری جمعی، احترام به حقوق دیگران، باور به برابری انسان ها و آزادی های مشروع از جمله باورهایی است كه در سنین بین پنج تا ۱۵ سالگی آموخته می شود و بدون آنها هیچ چشم انداز توسعه ای متصور نیست. تمام این آموزش ها هم لازم است كه به یك شكل در همه مناطق كشور از جمله مناطق محروم ارائه شود تا توسعه ای متوازن به وجود آید. در حالی كه روش هایی كه هم اینك در نظام تعلیم و تربیت به كار گرفته می شود اثربخشی مطلوبی برای رسیدن به این اهداف را ندارد.
البته طبیعی است كه بدون وجود وسایل كمك آموزشی، آزمایشگاه و زمین بازی مناسب نمی توان انتظار داشت كه دانش آموزان ما به عنوان مثال مانند ژاپنی ها كار تیمی را بیاموزند.
ولی كاهش جمعیت دانش آموزی و امكان صرف بودجه بیشتر برای كیفیت آموزش و نیز نتایج تحقیقات بین المللی این افق روشن را پیش روی ما می گشاید كه با تغییر شیوه های آموزشی و برنامه ریزی درسی و نیز با آموزش معلمان می توان عقب ماندگی ها را جبران كرد. چنانكه نشریه اكونومیست هم براساس نتایج یك آزمون بین المللی بسیار معتبر به نام «تیمز» كه ایران هم بارها در آن شركت كرده نتیجه می گیرد: «وقتی سیاستگذاران آموزشی نگاهشان را به نتایج این آزمون می دوزند تا بهترین روش را پیدا كنند چه چیزی دستگیرشان می شود این كه دگرگونی در نظام آموزشی اصلاً ارتباطی به چیزهایی كه ممكن است به نظر شما برتری ها را توضیح دهد، نظیر تعداد شاگردان كلاس، تعداد ساعت های تدریس هر موضوع و میانگین مخارج سرانه یك دانش آموز ندارد.»
این خبر خوبی برای نظام آموزشی ما است كه معمولاً با مشكل تامین بودجه دست به گریبان است چراكه نشان می دهد با تغییر شیوه آموزش و تدریس می توان همطراز كشورهای پیشرفته جهان قرار گرفت. به شرط این كه به تحقیقات در این زمینه اهمیت بدهیم، همچنان در تحقیقات بین المللی شركت كنیم و بعد با بررسی دقیق نتایج آنها ، وضع نظام آموزشی مان را بهبود بخشیم. كاری كه تمام كشورهای پیشرفته انجام می دهند و به نتایج دلخواه خود هم می رسند.
نظام آموزشی از شكل كتاب محوری خارج شود
همه بر این نكته اذعان دارند كه نظام آموزشی ما كتاب محور و توصیفی است. ما در مدرسه و به تبع آن در خانه ذهن كودكانمان را با اطلاعات از پیش تعیین شده ای كه در كتاب های درسی است پر می كنیم و این روش تا پایان دوره مدرسه ادامه می یابد. نتیجه این كه كودكان و نوجوانان ما توانایی كشف، اختراع، استنتاج و نیز قوه خلاقیت شان را از دست می دهند.
ما بچه ها را بمباران اطلاعاتی می كنیم و به آنها اطلاعاتی پراكنده می دهیم كه خیلی سریع فراموش می كنند. برای این كه این مشكل را حل كنیم به كم كردن حجم كتاب های درسی روی آورده ایم. برای كم كردن حجم كتاب ها هم مثال ها، شكل ها و داستان ها را حذف كرده ایم كه در واقع بیشتر به یادگیری كمك می كنند. در حالی كه دلیل مشكلات حجم كتاب درسی نیست بلكه نحوه تفكری است كه فكر می كند بچه ها باید همه مطالب كتاب را از بر شوند و نه این كه مطلبی را به خوبی بیاموزند. چنان كه حجم كتاب های درسی به عنوان مثال در كشوری مثل امریكا چند برابر كشور ما است برای این كه به یادگیری آنها كمك كند.
به این ترتیب با كاهش حجم كتاب های درسی نمی توان مشكل حافظه محوری نظام آموزشی را حل كرد، بلكه راه حل در تغییر نگرش همه از جمله معلمان و نیز تغییر شیوه پرسش و سنجش در آموزش و پرورش است. شكل برگزاری كنكور نیز بزرگ ترین دلیل حافظه محوری در نظام آموزشی ما بوده است. همچنین لازم است كه ما مباحثی كه عمق كافی دارند و به یكدیگر مرتبطند را در كتاب های درسی بگنجانیم و آموزش فعال را در كلاس هایمان جا بیندازیم. به این ترتیب كه دانش آموز فكر كند و معلم افكار دانش آموزان را هدایت كند.
پایان دوران معلمان گوینده و شاگردان شنونده در نظام های آموزشی
بسیاری از معلمان در مدرسه جای مناسب و مكان دنجی برای مطالعه و پیامد آن افزایش اطلاعات خود ندارند. بسیاری از آنها فكر می كنند كه اگر در كلاس بر سر بچه ها فریاد بزنند بهتر نتیجه می گیرند. مقایسه میزان آموزش تخصصی معلمان ما با معلمانی كه در كشورهای با نظام های پیشرفته تحصیلی كار می كنند نیز نشان می دهد كه معلمان ما كمتر از همكاران خود در این كشورها آموزش می بینند.
به این ترتیب هر چند هم نگرشی كه می خواهد كودكان را مشاهده گر و نه حفظ كننده صرف كند هر روز بیش از روز پیش مورد توجه قرار می گیرد، اما لازمه تحقق این هدف این است كه تلاش دوچندانی از سوی معلمان صورت بگیرد تا شكل سنتی آموزش و پرورش ما به شكل دنیای مدرن درآید. در دنیای مدرن دیگر معلم گوینده صرف و دانش آموز شنونده صرف نیست و به طوركلی در حرفه معلمی برای تطبیق با تحولات عصر جدید تغییرات عمده ای به وجود آمده است.
از زمانی كه كودك صورت ناقصی از انسان بالغ تصور می شد و با شیوه هایی نظیر تنبیه و توبیخ تربیت می شد زمان زیادی سپری شده است. در آن عصر لازم بود كودكان و نوجوانان در مقابل بزرگسالان و معلمان تسلیم محض باشند. اما در عصر جدید به این نتیجه رسیده اند كه كودك دیگر لازم نیست در كلاس شنونده صرف باشد. او باید در كلاس مشاركت كند. نقش معلم نیز با وجود این كه همچنان مهم و تعیین كننده است ولی در ارائه یك سری مطالب بسته و محدود خلاصه نمی شود. در واقع در عصری كه دانش آموزان از طریق اینترنت به اطلاعات زیادی دسترسی دارند معلم لازم است توانایی هدایت دانش آموز را در استفاده از اطلاعات داشته باشد. ما شاهدیم كه در حال حاضر بعضی از معلمان بچه ها را به دنبال تحقیق می فرستند ولی به آنها شیوه درست مشاهده، تفكر و نتیجه گیری را نمی آموزند. نتیجه این كه تحقیق به ارائه مقاله ای كه از اینترنت پرینت یا رونویسی شده محدود می شود.
برای رفع این قبیل مشكلات ارائه آموزش های بیشتر به معلمان توصیه می شود. برای این كار هم لازم است كه كلاس های آموزش به معلمان جدی گرفته شود و از همه نوع امكانات و وسایل كمك آموزشی در این زمینه بهره گرفته شود. برگزاری نشست های مشترك بین معلمان و كارشناسان زبده آموزشی، اعزام به خارج و استفاده از اساتید خارجی نیز از روش هایی است كه برای افزایش دانش و تجربه معلمان توصیه می شود. البته یكی دیگر از دلایل عمده ضعف نظام آموزشی ما ناكارآمدی نظام ارزشیابی است.
در نظام های آموزشی پیشرفته جهان شیوه ارزشیابی فرایند پیچیده ای است كه چند سطح دارد و تحقیقات و كار زیادی بر روی آن انجام می گیرد. همچنین در كشور ما كتاب درسی تقریباً تنها شاخص و استانداردی است كه برای ارزشیابی دانش آموزان مورد استفاده قرار می گیرد و این بر شیوه برنامه ریزی درسی، شكل كتاب ها و شیوه تدریس معلمان تاثیر نامطلوبی به جا گذاشته است. البته ایجاد تغییرات مستمر و مؤثر در نظام آموزشی ما مستلزم وجود یك سیستم دقیق مطالعه و بررسی و پیگیری است؛ سیستمی كه با تغییر دولت و یا وزرا تغییر نكند و به طور دائم به جمع آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات برای استفاده نظام آموزشی بپردازد. این سیستم می تواند تغییرات لازم در برنامه ریزی درسی و به عنوان مثال چارچوب لازم برای تغییر كتاب ها را ارائه دهد.
برای همه كشورها ایجاد یك نظام آموزشی پویا و مؤثر اولویت بسیار مهمی در برنامه ریزی ها است. چراكه هیچ نوع توسعه ای بدون نظام آموزشی مؤثر ممكن نیست. طبیعی است كه كشور ما هم نمی تواند از این قاعده مستثنی باشد.

چاپ
2273 رتبه بندی این مطلب:
بدون رتبه

مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند

سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند
تماس با نویسنده

نوشتن یک نظر

این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم.
افزودن نظر

انتخابگر پوسته

ارتباط با نویسنده

x